کلمه جو
صفحه اصلی

ناگزیری


مترادف ناگزیری : لابدی، لاعلاجی، ناچاری

فارسی به انگلیسی

desperation

مترادف و متضاد

inevitability (اسم)
ناگزیری

لابدی، لاعلاجی، ناچاری


فرهنگ فارسی

ناچاری . لاعلاجی . لابدی

لغت نامه دهخدا

ناگزیری. [گ ُ ] ( حامص مرکب ) ناچاری. لاعلاجی. لابدی. ضرورت. لزوم. وجوب. اضطرار. ناگزیر بودن. رجوع به ناگزیر شود.

پیشنهاد کاربران

لابدی، لاعلاجی، ناچاری، اجبار


کلمات دیگر: