کلمه جو
صفحه اصلی

نالایق


مترادف نالایق : بی صلاحیت، بی عرضه، بی قابلیت، بی کفایت، غیرمستعد، غیرمستحق، نامستعد، ناشایسته، نامناسب، بی ارج، کم بها

متضاد نالایق : شایسته، لایق، مستعد

برابر پارسی : ناشایند، ناشایست، بی گُربُزه

فارسی به انگلیسی

incapable, unworthy


footless, good-for-nothing, inept, incapable, unfit, unworthy, wuss

good-for-nothing, inept


فارسی به عربی

عاجز

مترادف و متضاد

improper (صفت)
نابجا، نامربوط، نا شایسته، نا مناسب، نالایق، بی جا، خارج از نزاکت

villainous (صفت)
پست، فاسد، شریر، نالایق، بدذات، خیلی بد

unworthy (صفت)
مهمل، نا شایسته، نالایق، نا زیبا، نازیبنده، نامستحق

good-for-nothing (صفت)
عاری از فایده، نالایق

infelicitous (صفت)
شوم، ناموفق، نا مناسب، نالایق، بد بخت، غیر مقتضی، نحس، سیاه بخت

بی‌صلاحیت، بی‌عرضه، بی‌قابلیت، بی‌کفایت، غیرمستعد، غیرمستحق، نامستعد، ناشایسته، نامناسب ≠ شایسته، لایق، مستعد


بی‌ارج، کم‌بها


۱. بیصلاحیت، بیعرضه، بیقابلیت، بیکفایت، غیرمستعد، غیرمستحق، نامستعد، ناشایسته، نامناسب
۲. بیارج، کمبها ≠ شایسته، لایق، مستعد


فرهنگ فارسی

( صفت ) ۱ - آنکه لیاقت نداردبی کفایت. ۲ - بی ارزش کم بها : گر بسوی ضعفایت زتفقد نظری است جان نالایق من پیشکش مختصری است . ( شمس ملک آرالغ. ) ۳ - نامناسب بی مناسبت بی مورد: هرچه میگوید موافق چون نبود چون تکلف نیک نالایق نمود. ( مولوی لغ. ) ۴ - ناشایسته نامعقول .

فرهنگ معین

(یِ ) [ فا - ع . ] (ص . ) بی لیاقت .

لغت نامه دهخدا

نالایق. [ ی ِ ] ( ص مرکب ) بی لیاقت. ( ناظم الاطباء ). که قابلیت و لیاقت ندارد. بی عرضه. بی کفایت. || ناقابل. بی ارزش.کم بها. که لایق و ارجمند و ارزنده نیست :
گر به سوی ضعفایت ز تفقد نظری است
جان نالایق من پیشکش مختصری است.
شمس ملک آرا.
|| بی مناسبت. بیجا. ( از ناظم الاطباء ) :
هرچه میگوید موافق چون نبود
چون تکلف نیک نالایق نمود.
مولوی.
|| ناشایسته. نادرست. نامعقول. || نامستحق. ناسزاوار. ( از ناظم الاطباء ).

فرهنگ عمید

۱. بی لیاقت.
۲. [قدیمی] بی ارزش، کم بها.

واژه نامه بختیاریکا

گی دست و پادار

پیشنهاد کاربران

نااهل


کلمات دیگر: