متواصل
ناشکسته
فارسی به عربی
مترادف و متضاد
رام نشده، سوقان گیری نشده، ناشکسته
لغت نامه دهخدا
ناشکسته. [ ش ِ ک َ ت َ / ت ِ ] ( ن مف مرکب ) نشکسته. شکسته ناشده. درست. سالم. مقابل شکسته. رجوع به شکسته شود.
پیشنهاد کاربران
ناشکسته : نشکسته ، سالم .
( مرزبان نامه، محمد روشن ج اول، چاپ دوم، ۱۳۶۷، ص 86 ) .
( مرزبان نامه، محمد روشن ج اول، چاپ دوم، ۱۳۶۷، ص 86 ) .
کلمات دیگر: