کلمه جو
صفحه اصلی

ماسیدگی

فارسی به انگلیسی

coagulation


coagulation, solidification, congealment

مترادف و متضاد

congelation (اسم)
بستگی، دلمه، انجماد، ماسیدگی، افسردگی، چیز منجمد

فرهنگ فارسی

چگونگی و حالت ماسیده

لغت نامه دهخدا

ماسیدگی. [ دَ / دِ ] ( حامص ) چگونگی و حالت ماسیده. ( یادداشت به خط مرحوم دهخدا ). و رجوع به ماسیده و ماسیدن شود.


کلمات دیگر: