مسک
نافه ٔ مشک
فارسی به عربی
مترادف و متضاد
نافه مشک
فرهنگ فارسی
نافجه . فاره المسک
لغت نامه دهخدا
نافه مشک. [ ف َ / ف ِ ی ِ م ُ / م ِ ] ( ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) نافجه. فارةالمسک. ( السامی فی الاسامی ). نافجة. ( دهار ). لبیخة. ( منتهی الارب ). نافه :
نافه مشکم که گر بندم کنی در صد حصار
سوی جان پرواز جوید طیب جان افزای من.
بس عطسه که آن زمان زند صبح.
بر مجمر نیاز به یکدم بسوختم.
نافه مشکم که گر بندم کنی در صد حصار
سوی جان پرواز جوید طیب جان افزای من.
خاقانی.
چون نافه مشک شب بسوزدبس عطسه که آن زمان زند صبح.
خاقانی.
چندین هزار نافه مشک امید رابر مجمر نیاز به یکدم بسوختم.
خاقانی.
و رجوع به نافه و ترکیبات آن شود.کلمات دیگر: