کلمه جو
صفحه اصلی

بامعیار

فرهنگ فارسی

مرتب و منظم

لغت نامه دهخدا

بامعیار. [ م ِ ] ( ص مرکب ) سخته. که معیار دارد. بقاعده. مرتب و منظم. سنجیده :
سخن باید که بامعیار باشد
که پرگفتن خران را بار باشد.
نظامی.
و رجوع به معیار شود.


کلمات دیگر: