کلمه جو
صفحه اصلی

چهارچشم

فرهنگ فارسی

که چشم چهار دارد . یا بسیار مشتاق و منتظر و مراقب .

لغت نامه دهخدا

چهارچشم. [ چ َ / چ ِ چ َ / چ ِ ] ( ص مرکب ) که چشم چهار دارد. || بسیار مشتاق و منتظر و مراقب : چهار چشم ( چهار چشمه ) آن را می پایید؛ به دقت مراقب او بود. || صفت سگ نیز واقع شود. مُعَیَّن ؛ سگ چهارچشم. ( مهذب الاسماء ). رجوع به چارچشم شود.

دانشنامه عمومی

چهارچشم روستایی در دهستان بزی بخش مرکزی شهرستان نیمروز استان سیستان و بلوچستان ایران است. بر پایه سرشماری عمومی نفوس و مسکن در سال ۱۳۹۰ جمعیت این روستا ۳۴ نفر (در ۱۰ خانوار) بوده است.


کلمات دیگر: