کلمه جو
صفحه اصلی

چهار ماهه

فرهنگ فارسی

که چهار ماه بر او گذشته باشد . که چهار سی روز یعنی یکصد و بیست روز پاییده باشد .

لغت نامه دهخدا

چهارماهه. [ چ َ / چ ِ هََ / هَِ ] ( ص نسبی ) که چهار ماه بر او گذشته باشد. که چهار سی روز؛ یعنی یکصدوبیست روز پاییده باشد. که چهار ماه داشته باشد. که صدوبیست روزاز عمرش بگذرد. چیزی که هفده هفته عمر کرده باشد.


کلمات دیگر: