تقیه باشد
پناه جان
فرهنگ فارسی
لغت نامه دهخدا
پناه جان. [ پ َ هَِ ] ( ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) تقیه باشد. ( حاشیه مثنوی چ علاءالدوله ) :
گفت ترسایان پناه جان کنند
دین خود رااز ملک پنهان کنند.
گفت ترسایان پناه جان کنند
دین خود رااز ملک پنهان کنند.
مولوی.
کلمات دیگر: