کلمه جو
صفحه اصلی

پنجهزاری

فرهنگ فارسی

( صفت اسم ) ۱- سکه ای از نقره معادل پنج قران پنج ریال . ۲- مسکوک زر که ده قران می ارزید . ۳- فرماندهی پنجهزار تن ( صفویه ).
قریه ایست در زیرعلی آباد نزدیک کویر بخوار

لغت نامه دهخدا

پنجهزاری. [ پ َ هََ / هَِ ] ( ص نسبی ، اِ مرکب ) سکه از نقره که پنج قران ارزد. || مسکوک زر که ده قران ارزیدی.

پنجهزاری. [ پ َ هََ ] ( اِخ ) قریه ای است در زیر علی آباد نزدیک کویر بخوار.

پنجهزاری . [ پ َ هََ ] (اِخ ) قریه ای است در زیر علی آباد نزدیک کویر بخوار.


پنجهزاری . [ پ َ هََ / هَِ ] (ص نسبی ، اِ مرکب ) سکه از نقره که پنج قران ارزد. || مسکوک زر که ده قران ارزیدی .


دانشنامه عمومی

پنجهزاری، روستایی از توابع بخش کهن آباد شهرستان آرادان در استان سمنان ایران است.
این روستا در دهستان فروان قرار دارد و براساس سرشماری مرکز آمار ایران در سال ۱۳۸۵، جمعیت آن ۲۳ نفر (۷خانوار) بوده است.


کلمات دیگر: