یکی بدو یکی با دو کردن یک و دو کردن
یکی با دو
فرهنگ فارسی
لغت نامه دهخدا
یکی با دو. [ی َ / ی ِ دُ ] ( اِ مرکب ) ( اصطلاح عامیانه ) یکی به دو.
- یکی با دو کردن ؛ یک و دو کردن. مجادله کردن. جدل کردن. ستهیدن به سخن. با کسی به سخن ستهیدن. محاجه کردن. ( یادداشت مؤلف ) :
بجز خموشی روی دگر نمی بینم
که نیست با تو یکی با دو کردنم یارا.
- یکی با دو کردن ؛ یک و دو کردن. مجادله کردن. جدل کردن. ستهیدن به سخن. با کسی به سخن ستهیدن. محاجه کردن. ( یادداشت مؤلف ) :
بجز خموشی روی دگر نمی بینم
که نیست با تو یکی با دو کردنم یارا.
کمال الدین اسماعیل.
کلمات دیگر: