کلمه جو
صفحه اصلی

بکاول

فرهنگ فارسی

( صفت .اسم ) ۱- مباشر تهی. غذا و آشامیدنی جهت شاهان و امیران . ۲- مامور سر رشته داری قشون که از جمل. وظایف او پرداخت مزد سپاهیان و تقسیم غنایم بوده است ( ایلخانان مغول و تیموری ) . ۳- متصدی سر رشته داری که مامور تهی. غذا برای سکن. ( مدرسه ) و ( خانقاه ) بود .
ده از دهستان دربقاضی بخش حومه شهرستان نیشابور . آب از قنات . محصول : غلات . شغل : زراعت کسب و کار در شهر .

لغت نامه دهخدا

بکاول . [ ب َ / ب ُوَ / وُ ] (اِ) بقاول . بوکاول . بزرگ و ریش سفید مطبخ . خوانسالار. (ناظم الاطباء). باورچی . (آنندراج ). در هندوستان بمعنی داروغه مطبخ و باورچیخانه و کسی که اطعمه را پیش امرا و سلاطین قسمت کند مستعمل است . (از آنندراج ). داروغه ٔ باورچیخانه . (غیاث ) : رعایا که تغار بر ایشان نمی رسید بعضی بسبب بدادایی متصرفان و بعضی بجهت آنکه بوکاولان خدمتی میگرفتند و اهتمال می نمودند... (تاریخ غازانی ص 301). || ناظر و آبدار و شرابدار. (ناظم الاطباء). مأمور سررشته داری که پرداخت حقوق سپاهیان و تقسیم غنائم در قشون و تهیه ٔ غذا برای سکنه ٔ مدرسه و خانقاه از وظایف او بوده است . (مغول و تیموری ) (از فرهنگ فارسی معین ).


بکاول. [ ب َ / ب ُوَ / وُ ] ( اِ ) بقاول. بوکاول. بزرگ و ریش سفید مطبخ. خوانسالار. ( ناظم الاطباء ). باورچی. ( آنندراج ). در هندوستان بمعنی داروغه مطبخ و باورچیخانه و کسی که اطعمه را پیش امرا و سلاطین قسمت کند مستعمل است. ( از آنندراج ). داروغه باورچیخانه. ( غیاث ) : رعایا که تغار بر ایشان نمی رسید بعضی بسبب بدادایی متصرفان و بعضی بجهت آنکه بوکاولان خدمتی میگرفتند و اهتمال می نمودند... ( تاریخ غازانی ص 301 ). || ناظر و آبدار و شرابدار. ( ناظم الاطباء ). مأمور سررشته داری که پرداخت حقوق سپاهیان و تقسیم غنائم در قشون و تهیه غذا برای سکنه مدرسه و خانقاه از وظایف او بوده است. ( مغول و تیموری ) ( از فرهنگ فارسی معین ).

بکاول. [ ب َ وُ ] ( اِخ ) دهی از دهستان دربقاضی بخش حومه شهرستان نیشابور. سکنه 409 تن. آب از قنات. محصول آنجا غلات. شغل اهالی آن زراعت ، کسب و کار در شهر. ( از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9 ).

بکاول . [ ب َ وُ ] (اِخ ) دهی از دهستان دربقاضی بخش حومه ٔ شهرستان نیشابور. سکنه 409 تن . آب از قنات . محصول آنجا غلات . شغل اهالی آن زراعت ، کسب و کار در شهر. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9).


فرهنگ عمید

بقاول، خوان سالار، در عهد ایلخانان مغول، کسی که مٲمور آماده ساختن غذا برای دربار، پادشاهان، و امرا یا فراهم ساختن خواربار سپاهیان بوده.

دانشنامه عمومی

بکاول ممکن است به یکی از موارد زیر اشاره داشته باشد:
بکاول (تربت حیدریه)
بکاول (نیشابور)

پیشنهاد کاربران

خوان سالار ( خوان=سفره سالار=می اندازد ) کسی که سفره می اندازد. تا از مهمانها پذیرایی شود


کلمات دیگر: