( صفت ) ۱- آنکه پیکار سازد کسی که ترتیب جنگ دهد : نمد پوشی آمد بجنگش فراز جوانی جهانسوز پیکار ساز. ( سعدی )
پیکارساز
فرهنگ فارسی
لغت نامه دهخدا
پیکارساز. [ پ َ /پ ِ ] ( نف مرکب ) که پیکار سازد. که جنگ در اندازد. که رزم آغازد. که حرب ترتیب دهد :
ز بس خشت گردان پیکارساز
شده پیل چون در نیستان گراز.
جوانی جهانسوز پیکارساز.
ز بس خشت گردان پیکارساز
شده پیل چون در نیستان گراز.
اسدی.
نمدپوشی آمد بجنگش فرازجوانی جهانسوز پیکارساز.
سعدی.
فرهنگ عمید
آن که ترتیب جنگ و پیکار دهد، پیکارسازنده.
کلمات دیگر: