( وریخة ) وریخة. [ وَ خ َ ] ( ع ص ) زمین تر. ( منتهی الارب ) ( اقرب الموارد ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ). || خمیرنرم فروهشته. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ). خمیر شل که آب آن زیاد باشد. ( ناظم الاطباء ). خمیری که آب آن زیادشده باشد و رقیق گردد. ( از اقرب الموارد ). آرد سرشته سست. ( مهذب الاسماء ). ج ، ورائخ. ( اقرب الموارد ).
وریخه
لغت نامه دهخدا
وریخة. [ وَ خ َ ] (ع ص ) زمین تر. (منتهی الارب ) (اقرب الموارد) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). || خمیرنرم فروهشته . (منتهی الارب ) (آنندراج ). خمیر شل که آب آن زیاد باشد. (ناظم الاطباء). خمیری که آب آن زیادشده باشد و رقیق گردد. (از اقرب الموارد). آرد سرشته ٔ سست . (مهذب الاسماء). ج ، ورائخ . (اقرب الموارد).
کلمات دیگر: