افتابي , روشن , افتاب رو , رو بافتاب , تابناک
مشمس
عربی به فارسی
فرهنگ فارسی
( اسم ) ۱ - در آفتاب گذارده شده آفتاب زده . ۲ - شراب آفتاب پرورد : وز شرابهای مسکر شراب انگوری که از انگور لعل کرده باشند و مشمس بود . و مشمس آن بود که انگور را یک هفته بافتاب بنهند و باز بکوبند و بخمهای سنگین روغن داده اندر کنند و شش ماه بنهند تا تمام برسد .
فرهنگ معین
(مُ شَ مَّ ) [ ع . ] (اِمف . ) آفتاب زده .
لغت نامه دهخدا
مشمس. [ م ُش َم ْ م َ ] ( ع ص ) در آفتاب گذارده. ( ناظم الاطباء ).
- شراب مشمس ؛ از شرابهای مسکر. شراب انگوری که از انگورلعل کرده باشند و مشمس بود. و مشمس آن بود که انگوررا یک هفته به آفتاب بنهند و باز بکوبند و به خمهای سنگین روغن داده اندرکنند. ( هدایةالمتعلمین ) : اگر شراب مویزی مشمس کنند یا بجوشند قوی تر و گرمتر گردد. ( ذخیره خوارزمشاهی ).
- ماء مشمس ؛ آبی به آفتاب گرم کرده. ( مهذب الأسماء ).
مشمس. [ م ُ ش َم ْ م ِ ] ( ع ص ) آفتاب پرست. آنکه آفتاب را خدای شمرد. ( السامی ). آفتاب پرست. ج ، مشمسون. ( مهذب الاسماء ).
- شراب مشمس ؛ از شرابهای مسکر. شراب انگوری که از انگورلعل کرده باشند و مشمس بود. و مشمس آن بود که انگوررا یک هفته به آفتاب بنهند و باز بکوبند و به خمهای سنگین روغن داده اندرکنند. ( هدایةالمتعلمین ) : اگر شراب مویزی مشمس کنند یا بجوشند قوی تر و گرمتر گردد. ( ذخیره خوارزمشاهی ).
- ماء مشمس ؛ آبی به آفتاب گرم کرده. ( مهذب الأسماء ).
مشمس. [ م ُ ش َم ْ م ِ ] ( ع ص ) آفتاب پرست. آنکه آفتاب را خدای شمرد. ( السامی ). آفتاب پرست. ج ، مشمسون. ( مهذب الاسماء ).
مشمس . [ م ُ ش َم ْ م ِ ] (ع ص ) آفتاب پرست . آنکه آفتاب را خدای شمرد. (السامی ). آفتاب پرست . ج ، مشمسون . (مهذب الاسماء).
مشمس . [ م ُش َم ْ م َ ] (ع ص ) در آفتاب گذارده . (ناظم الاطباء).
- شراب مشمس ؛ از شرابهای مسکر. شراب انگوری که از انگورلعل کرده باشند و مشمس بود. و مشمس آن بود که انگوررا یک هفته به آفتاب بنهند و باز بکوبند و به خمهای سنگین روغن داده اندرکنند. (هدایةالمتعلمین ) : اگر شراب مویزی مشمس کنند یا بجوشند قوی تر و گرمتر گردد. (ذخیره ٔ خوارزمشاهی ).
- ماء مشمس ؛ آبی به آفتاب گرم کرده . (مهذب الأسماء).
فرهنگ عمید
در آفتاب گذاشته شده، آفتاب زده.
کلمات دیگر: