شهری بود در فارس در نزدیکی کازرون و آن در زمان تالیف فارسنامه ابن ابلخی خراب شده بود. پارچه کتانی معروف به (( توزی ) ) منسوب بدین شهر است .
توج . پسر فریدون را هم گفته اند
توج . پسر فریدون را هم گفته اند
توژ. (اِخ ) توج . پسر فریدون را هم گفته اند. (برهان ). رج__وع به تور شود.
توژ. (اِ) به معنی ... توز است و آن پوست درختی باشد که بر زین اسب و کمان و امثال آن پوشند و معرب آن توج است . (برهان ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از فرهنگ جهانگیری ). رجوع به توج و توز شود.
توز٢#NAME?