اصبهانی
فرهنگ فارسی
لغت نامه دهخدا
اصبهانی . [ اِ ب َ ] (اِخ ) قاسم بن فضل حافظ ابوعبداﷲ اصبهانی . متوفی بسال 489 هَ . ق . از محدثان بود. او راست : اربعون فی الحدیث . التثقیفات طائفة من اجزاءالحدیث . الفوائد المنقاة فی الحدیث . (از اسماءالمؤلفین ج 1 ستون 827). و رجوع به ابوعبداﷲ و قاسم ثقفی شود.
اصبهانی. [ اِ ب َ ] ( اِخ )خواهرزاده کورتکین بود و کورتکین از رجال عصر المتقی باﷲ ( اوایل قرن 4 هجری ) بشمار میرفت. و اصبهانی را به واسط فرستاد و او جوانی زیباروی بود و سپاهی باوی به واسط رفت. رجوع به الاوراق ص 204 و 205 شود.
اصبهانی. [ اِ ب َ ] ( اِخ ) ابوربیعة ممولةبن عبداﷲ خویی اصفهانی نحوی. نزیل دمشق بود و بسال 230 هَ. ق. درگذشت. صاحب عیون التواریخ آرد: او را تصنیفات بسیاریست که از آنجمله است الجماهر، در نحو. ( از اسماءالمؤلفین ج 2 ستون 472 ). و رجوع به ابوربیعة و مموله شود.
اصبهانی. [ اِ ب َ ] ( اِخ ) ابوطاهر احمدبن محمدبن احمدبن محمدبن ابراهیم سلفی اصفهانی. رجوع به ابوطاهر و احمد و عیون الانباء ج 2 ص 191 شود.
اصبهانی. [ اِ ب َ ] ( اِخ ) ابوعبداﷲ محمدبن قوام السنةاسماعیل بن محمدبن احمد طلحی بستی اصفهانی. در حیات پدر خود بسال 526 هَ. ق. درگذشت. صاحب طبقات الشافعیه آرد او را تصانیفی است از قبیل : التحریر فی شرح الجامع الکبیر از بخاری. ( از اسماءالمؤلفین ج 2 ستون 87 ). و رجوع به ابوعبداﷲ و محمد و قوام السنة شود.
اصبهانی. [ اِ ب َ ] ( اِخ ) ابوالمنذر نعمان بن عبدالسلام تمیمی اصبهانی. محدث بود و بسال 183 هَ. ق. درگذشت. او راست رساله هایی در حدیث. ( از اسماءالمؤلفین ج 2 ستون 495 ). و رجوع به ابوالمنذر و نعمان بن عبدالسلام شود.
اصبهانی. [ اِ ب َ ] ( اِخ ) ابومنصور محمدبن علی اصبهانی نحوی و لغوی. از ندیمان صاحب بن عباد بود و بسال 486 هَ. ق. درگذشت و گویند در سال 416 حیات داشت. او راست : ابنیةالافعال. انتهازالارب فی تفسیر المقلوب من کلام العرب. الشامل در لغت. شرح الفصیح تألیف ثعلب در لغت. ( از اسماءالمؤلفین ج 2 ستون 76 ). و همین مؤلف درج 2 ستون 63 اصبهانی دیگری بنام محمدبن عمر اصبهانی مکنی به ابومنصور نحوی نقل کرده و گوید وی بسال 415حیات داشته و کتاب ابنیةالافعال را به وی نسبت داده است. همچنین در ستون 69 همین جلد اصبهانی دیگری بنام محمدبن احمد آمده است که شرح فصیح ثعلب به وی نسبت داده شده است. و رجوع به اصبهانی محمدبن احمد شود.
اصبهانی . [ اِ ب َ ] (اِخ ) از دیه های ساوه . (تاریخ قم ص 140).
اصبهانی . [ اِ ب َ ] (اِخ ) اسماعیل بن عبداﷲبن مسعود عبدی اصبهانی ، مکنی به ابوبشر حافظ متقنی بود. متوفی 267 هَ . ق . او راست : الفواید در حدیث در هشت جزء. (از اعلام زرکلی ). و رجوع به اسماعیل شود.
اصبهانی . [ اِ ب َ ] (اِخ ) حافظ ابوجعفر احمدبن مهدی بن رستم اصبهانی . از زاهدان و محدثان بود و بسال 272 هَ . ق . درگذشت . او راست : المسند فی الحدیث . (از اسماءالمؤلفین ج 1 ستون 50). و رجوع به احمد و حافظ و ابوجعفر شود.
اصبهانی . [ اِ ب َ ] (اِخ ) علی بن حسین . رجوع به ابوالفرج اصفهانی و معجم المطبوعات و اسماءالمؤلفین و اعلام زرکلی و فهرست عیون الانباء شود.
اصبهانی . [ اِ ب َ ] (اِخ ) ابوطاهر احمدبن محمدبن احمدبن محمدبن ابراهیم سلفی اصفهانی . رجوع به ابوطاهر و احمد و عیون الانباء ج 2 ص 191 شود.
اصبهانی . [ اِ ب َ ] (اِخ ) حافظ ناصرالدین اسماعیل بن محمدبن فضل بن علی بن احمد قرشی طلحی بستی اصفهانی ، ملقب به قوام السنة. (459 - 535 هَ . ق .) از عالمان دین بود. او راست : الامالی فی الحدیث . الایضاح فی تفسیر القرآن . الترغیب و الترهیب . الجامع الکبیر فی معالم التفسیر در 30 مجلد. الحجة فی بیان المحجة. دلائل النبوة. شرح الجامع الصحیح تألیف بخاری . شرح الجامع الصحیح تألیف مسلم . سیرةالسلف . کتاب السنة در یک جلد. کتاب المغازی . معتمد فی التفسیر در ده مجلد. موضح فی التفسیر در 3 مجلد. (از اسماءالمؤلفین ج 1 ستون 211). و رجوع به حافظ و ناصرالدین و اسماعیل شود.
اصبهانی . [ اِ ب َ ] (اِخ ) حمزةبن سلیمان بن حمزة. متوفی بسال 428 هَ . ق .از مورخان و ادیبان بود. او راست : الامثال الصادرة عن بیوت الشعر. تاریخ اصفهان . تاریخ کبارالبشر. کتاب الامثال علی افعل و یدخل فیه الشعریة و النثریة. کتاب الاوصاف . کتاب التشبیهات . کتاب التماثیل . کتاب التنبیه علی حروف المصحف . کتاب الموازنة. (از اسماءالمؤلفین ج 1 ستون 33 از میزان الاعتدال ). و در معجم المطبوعات آمده است : حمزةبن حسن اصفهانی ، متوفی بعد از 350 هَ .ق . ادیب و مصنف ناموری بود. او راست : کتاب الامثال . کتاب اصبهان و اخبارها. کتاب التشبیهات . کتاب انواع الدعا. کتاب التنبیه علی حروف المصحف . کتاب رسائل . کتاب التماثیل فی تباشیر السرور. زیدان در تاریخ آداب اللغة (2 - 315) آرد: بغیر عرب تعصب میورزید و در نوشته های خود به منابع فارسی اعتماد داشت . دیگر از تألیفات مشهور او کتاب معروف تاریخ سنی ملوک الارض و الانبیاء است که تا سال 350 است ، این کتاب به اهتمام گوتوالت به لاتینی ترجمه شده است ، بخش اول متن عربی و بخش دوم ترجمه ٔ آن در لایپزیک چاپ شده است (1844 - 1848 م .) و هم بنام «تاریخ ملوک الارض » در کلکته (1866 م .) در 212 صفحه و در برلن (1340 هَ . ق .) بطبع رسیده است . (از معجم المطبوعات ). و رجوع به فهرست الجماهر بیرونی و انساب سمعانی شود.
اصبهانی . [ اِ ب َ ] (اِخ ) خالدبن ابی الفرج علی اصبهانی . از فقیهان و ادیبان بود و تاریخ وفات او بدست نیامد. او راست : مراتب الفقها. منهاج التعبیر. (از اسماءالمؤلفین ج 1 ستون 343). و رجوع به خالد شود.
اصبهانی . [ اِ ب َ ] (اِخ ) طاهربن عرب بن ابراهیم بن احمد اصبهانی مقری . متوفی بسال 786 هَ . ق . از عالمان دین بود. او راست : قصیدة الطاهریة فی القراآت العشرة. نظم الجواهر که قصیده ایست دراختلافات آیات . (از اسماءالمؤلفین ج 1 ستون 431).
اصبهانی . [ اِ ب َ ] (اِخ ) عبدالرحمن بن احمد ابوسعید اصبهانی . از مردم اصفهان بود و در بغداد میزیست . در علم ادب دست داشت . ابواسحاق نام وی را در الفهرست خود یاد کرده و تاریخ وفات او را بدست نداده است . او راست : ادب الکاتب . تهذیب الفصاحة. کتاب الندیم . کتاب رسائل الابهری . (از اسماءالمؤلفین ج 1 ستون 513). و رجوع به ابوسعید... در همین لغت نامه شود.
اصبهانی . [ اِ ب َ ] (اِخ ) عبدالرحمن بن عبداﷲ اصبهانی . از مردم کوفه بود ولی او را به اصبهان نسبت میدادند. وی از عبدالرحمن بن ابی لیلی روایت کرد و شعبةبن حجاج از او روایت دارد. وی هنگام امارت خالد بر عراق درگذشت . (از انساب سمعانی ).
اصبهانی . [ اِ ب َ ] (اِخ ) علی بن حمزةبن عمارةبن حمزةبن یساربن عثمان ابوالحسن اصبهانی (عثمان پدر ابومسلم خراسانی بود). از ادیبان اصفهان بود و بسال 375 هَ . ق . درگذشت . او راست : فقرالبلغاء. المختار من شعر عامةالشعراء. قلائدالشرف فی مفاخر اصبهان و اخبارها. کتاب الشعر. (از اسماءالمؤلفین ج 1 ستون 673).
اصبهانی . [ اِ ب َ ] (اِخ ) عمادالدین کاتب اصفهانی وزیر، معروف به ابن اخی العزیز (صاحب تکریت )، مکنی به ابوعبداﷲ محمدبن صفی الدین ابی الفرج محمدبن نفیس الدین ابی الرجا حامد. (519 - 597 هَ . ق .) در اصفهان متولد شد و در آن شهر پرورش یافت و آنگاه به بغداد رفت و مدتی در مدرسه ٔ نظامیه فقه بیاموخت و در خلاف (جدل و مناظره ) و فنون ادب مهارت یافت و به بغداد در نزد وزیر عون الدین یحیی بن هبیرة تقرب یافت و او عمادرا به نظارت بصره و آنگاه واسط گسیل کرد و سپس به دمشق انتقال یافت و در آن هنگام سلطان دمشق ملک عادل نورالدین بود و امیرکبیر نجم الدین ایوب والد صلاح الدین ایوبی او را بشناخت و او عموی عماد عزیز را از قلعه ٔ تکریت میشناخت ، از اینرو نسبت به وی احسان کرد و او را گرامی داشت و بر دیگر اعیان و افاضل امتیاز بخشید. سلطان صلاح الدین نیز از سوی پدر او را میشناخت واو صلاح الدین را در آن هنگام در دمشق مدح کرد. باری عماد در دمشق درگذشت و در مقابر صوفیه در خارج باب النصر مدفون شد. گویند روزی وی قاضی فاضل را که بر اسبی سوار بود ملاقات کرد و گفت : سر فلاکبا بک الفرس . فاضل گفت : دام علاالعماد، و جمله های هر دو را میتوان بصورت مقلوب هم خواند. او راست : 1 - زبدةالنصرة و نخبةالعصرة، و آن مختصر نصرةالفترة و عصرةالقطرة فی اخبارالدولة السلجوقیة است که فتح بن علی بنداری اصفهانی آنرا مختصر کرده است (لیدن 1789 م .) 50 و 324 صفحه از دو نسخه ٔ اکسفورد و پاریس ، دارای فهرست نامهای کسان و ملتها و شهرها و جز آنهاست و پس از آن مقدمه ای بزبان فرانسه بقلم هوتسما بدان افزوده شده است و در مطبعه ٔ موسوعات مصر (1318 هَ . ق . / 1900 م .) بنام تاریخ دولة آل سلجوق من انشاء الامام عمادالدین ... به اختصار شیخ امام فتح بن علی بن محمد بنداری اصفهانی ، طبع شده است . 2 - الفتح القسی فی الفتح القدسی ، و برخی آن را بنام الفتح القدسی فی الفتح القدسی آورده اند. و صاحب کشف الظنون آنرا بنام القدح القسی فی الفتح القدسی خوانده است و گوید در دو مجلد باشد، مؤلف آن عمادالدین بن محمد کاتب اصفهانی است . و در آن از سال 583 هَ . ق . آغاز کرده است . ممدوح وی در خطبه ٔ کتاب ناصرالدین احمدبن المستضی ٔ باﷲ العباسی و سلطان صلاح الدین یوسف است . و این نام در پشت کتاب مسطور است ولی وی گوید: آنرا الفتح القدسی نامیدم و بر قاضی فضل عرضه کردم . وی به من گفت آنرا بنام الفتح القسی فی الفتح القدسی موسوم کن . (کشف الظنون ). این کتاب به اهتمام مسیو لندبرگ فرانسوی در لیدن (1887 - 1888 م .) در 594 صفحه طبع شده است و دارای مقدمه ای بزبان فرانسه میباشد، و هم در مصر در مطبعه ٔ موسوعات بسال 1321 هَ . ق . در 374 صفحه چاپ شده است . (از معجم المطبوعات ). و رجوع به عماد کاتب شود.
اصبهانی . [ اِ ب َ ] (اِخ ) محمدبن ابراهیم بن علی بن عاصم اصفهانی ابوبکر مقری . (381- 466 هَ . ق .) محدث بود. او راست : اربعین در حدیث .المعجم الکبیر. (از اسماءالمؤلفین ج 2 ستون 73).
اصبهانی . [ اِ ب َ ] (اِخ ) محمدبن احمدبن علی کرکانجی خوارزمی ابوحامد اصفهانی مقری . متوفی بسال 480 هَ . ق . از مؤلفان بود. او راست : البصائر فی الوجوه و النظائر. (از اسماءالمؤلفین ج 2 ستون 74).
اصبهانی . [ اِ ب َ ] (اِخ ) محمدبن احمدبن علی بن شکرویه سیبی (قریه ای است نزدیک اصفهان ) قاضی ابومنصوراصبهانی . (393 - 432 هَ . ق .) از لغویان بود. او راست : شرح فصیح ثعلب در لغت . (از اسماءالمؤلفین ج 2 ستون 59). و رجوع به اصبهانی منصور محمدبن علی شود.
اصبهانی . [ اِ ب َ ] (اِخ ) محمدبن عمربن احمد اصبهانی مدینی ، مکنی به ابوموسی . (401 - 481 هَ . ق .)از حافظان حدیث بود و در آن علم تصنیف کرد. در اصفهان به دنیا آمد و در آن شهر درگذشت . به بغداد و همدان نیز سفر کرد. او راست : الاخبار الطوال . اللطایف (خطی )، در حدیث . الوظایف . عوالی التابعین . المغیث که در آن کتاب الغریبین هروی را تکمیل کرده است . الزیادات که ذیلی بر انساب مقدسی است . و چنانکه در وفیات الاعیان و جز آن آمده است نسبت مدینی به شهر اصفهان است . (از اعلام زرکلی ج 2 ص 958). و رجوع به ابوموسی شود.
اصبهانی . [ اِ ب َ ] (اِخ ) محمدبن یحیی بن منده عبدی ، مکنی به ابوعبداﷲ. متوفی 301 هَ . ق . از مورخان بنام و حافظان موثق حدیث بود. او راست : تاریخ اصفهان . (از اعلام زرکلی ج 2 ص 1000). و رجوع به ابوعبداﷲ و بنی منده شود.
اصبهانی . [ اِ ب َ ] (اِخ ) محمدبن ... اصبهانی صوفی . بسال 931 هَ . ق . زنده بود. از تصانیف اوست : السرور فی السر المستور، در تصوف . النشور فی سرالنور، کذا فرغ منها سنة931. (از اسماءالمؤلفین ج 2 ستون 231).
اصبهانی . [ اِ ب َ ] (اِخ ) موسی بن عبدالملک اصبهانی ، مکنی به ابوعمران . از اصحاب دیوان خراج دولت عباسی بود و از کاتبان و مترسلان نامور و دانشمند بشمار میرفت . در روزگار گروهی از خلفا بخدمت گماشته شد و در عصرمتوکل عهده دار دیوان سواد و جز آن بود. او راست دیوان رسائل . (از اعلام زرکلی ج 2 ص 1082). و رجوع به ابوعمران و موسی و اسماءالمؤلفین ج 2 ستون 470 شود.
اصبهانی . [ اِ ب َ ] (اِخ ) نجم الدین محمودبن جریر ضبی اصفهانی معتزلی . نزیل خوارزم و استادزمخشری بود و بسال 705 هَ . ق . درگذشت . او راست : زادالراکب فی الادب . مناهج الطالبین و مسالک العارفین ، در تصوف (بفارسی ). (از اسماءالمؤلفین ج 2 ستون 402).
اصبهانی . [ اِ ب َ ](اِخ ) محمدبن علی بن مهریزدبن بحر، ابومسلم اصبهانی معتزلی . متوفی بسال 457 هَ . ق . از محدثان و عالمان دین بود. او راست :... ناسخ الحدیث و منسوخه . (از اسماءالمؤلفین ج 2 ستون 71). و رجوع به ابومسلم شود.
اصبهانی . [ اِ ب َ ] (اِخ ) ابوالمنذر نعمان بن عبدالسلام تمیمی اصبهانی . محدث بود و بسال 183 هَ . ق . درگذشت . او راست رساله هایی در حدیث . (از اسماءالمؤلفین ج 2 ستون 495). و رجوع به ابوالمنذر و نعمان بن عبدالسلام شود.
اصبهانی . [ اِ ب َ ] (اِخ ) ابوربیعة ممولةبن عبداﷲ خویی اصفهانی نحوی . نزیل دمشق بود و بسال 230 هَ . ق . درگذشت . صاحب عیون التواریخ آرد: او را تصنیفات بسیاریست که از آنجمله است الجماهر، در نحو. (از اسماءالمؤلفین ج 2 ستون 472). و رجوع به ابوربیعة و مموله شود.
اصبهانی . [ اِ ب َ ] (اِخ ) ابوعبداﷲ محمدبن قوام السنةاسماعیل بن محمدبن احمد طلحی بستی اصفهانی . در حیات پدر خود بسال 526 هَ . ق . درگذشت . صاحب طبقات الشافعیه آرد او را تصانیفی است از قبیل : التحریر فی شرح الجامع الکبیر از بخاری . (از اسماءالمؤلفین ج 2 ستون 87). و رجوع به ابوعبداﷲ و محمد و قوام السنة شود.
اصبهانی . [ اِ ب َ ] (اِخ ) ابومنصور محمدبن علی اصبهانی نحوی و لغوی . از ندیمان صاحب بن عباد بود و بسال 486 هَ. ق . درگذشت و گویند در سال 416 حیات داشت . او راست : ابنیةالافعال . انتهازالارب فی تفسیر المقلوب من کلام العرب . الشامل در لغت . شرح الفصیح تألیف ثعلب در لغت . (از اسماءالمؤلفین ج 2 ستون 76). و همین مؤلف درج 2 ستون 63 اصبهانی دیگری بنام محمدبن عمر اصبهانی مکنی به ابومنصور نحوی نقل کرده و گوید وی بسال 415حیات داشته و کتاب ابنیةالافعال را به وی نسبت داده است . همچنین در ستون 69 همین جلد اصبهانی دیگری بنام محمدبن احمد آمده است که شرح فصیح ثعلب به وی نسبت داده شده است . و رجوع به اصبهانی محمدبن احمد شود.
اصبهانی . [ اِ ب َ ] (اِخ ) احمدبن سعد کاتب ابوالحسین اصفهانی . متوفی بسال 350 هَ . ق . او راست : فقرالبلغاء. کتاب الحلی و الثیاب . کتاب المنطق . کتاب الهجاء. (از اسماءالمؤلفین ج 1ستون 63). و رجوع به احمدبن سعد و ابوالحسین شود.
اصبهانی . [ اِ ب َ ] (اِخ ) احمدبن عبداﷲ اصفهانی ، مکنی به ابونعیم . رجوع به ابونعیم و معجم المطبوعات و اسماءالمؤلفین شود.
اصبهانی . [ اِ ب َ ] (اِخ ) احمدبن علویه ٔ اصبهانی کرمانی لغوی . متوفی در حدود سال 312 هَ . ق . از مؤلفان و لغویان بود و رساله ای در پیری و خضاب داشت ... (از اسماءالمؤلفین ج 1 ستون 57). و رجوع به احمدبن علویه در همین لغت نامه شود.
اصبهانی . [ اِ ب َ ] (اِخ )خواهرزاده ٔ کورتکین بود و کورتکین از رجال عصر المتقی باﷲ (اوایل قرن 4 هجری ) بشمار میرفت . و اصبهانی را به واسط فرستاد و او جوانی زیباروی بود و سپاهی باوی به واسط رفت . رجوع به الاوراق ص 204 و 205 شود.
اصبهانی . [ اِ ب َ ] (ص نسبی ) نسبتی است به مشهورترین شهر جبال . و چنانکه برخی گفته اند کلمه ٔ فارسی است مرکب از سپاه و «ان » علامت جمع، چون گروههای سپاهیان ساسانیان (اکاسره ) مانند لشکریان فارس و کرمان و اهواز و جبال هنگامی که برای آنان واقعه و پیکاری روی میداد در آن شهر گرد می آمدند. (از انساب سمعانی ). و رجوع به اصباهان و اصبهان و اصفهان و اصفهانی شود.
اصبهانی .[ اِ ب َ ] (اِخ ) عبدالرحمن بن محمدبن اسحاق بن محمدبن یحیی مندة ابراهیم حافظ ابوالقاسم اصبهانی . متوفی بسال 470 هَ . ق . از عالمان دین و حدیث بود. او راست : الرد علی الجهمیة. صیام یوم الشک . کتاب حرمةالدین . المستخرج فی الحدیث . (از اسماءالمؤلفین ج 1 ستون 517). و رجوع به ابوالقاسم و بنی منده و عبدالرحمن شود.