مردم اصیل با اصل نجیب
اصل پاک
فرهنگ فارسی
لغت نامه دهخدا
اصل پاک. [ اَ ] ( ص مرکب ) اصیل. بااصل. نجیب. باگهر :
با مردم اصل پاک و عاقل آمیز
وز نااهلان هزار فرسنگ گریز.
با مردم اصل پاک و عاقل آمیز
وز نااهلان هزار فرسنگ گریز.
خیام.
و رجوع به اصل شود.فرهنگ عمید
اصیل، نجیب.
کلمات دیگر: