کلمه جو
صفحه اصلی

مشتهی

فارسی به انگلیسی

desired

مترادف و متضاد

appetizer (اسم)
پیش غذا، مشتهی

فرهنگ فارسی

خواسته و آرزوشده، مرغوب
(اسم ) ۱ - رغبت کننده بچیزی . ۲ - دارای شهوت و میل . ۳- خواهش کنند. طعام دارای اشتهائ .

فرهنگ معین

(مُ تَ ) [ ع . ] (اِفا. ) آرزومند، خواهان .

لغت نامه دهخدا

مشتهی. [ م ُ ت َ ] ( ع ص ) خواهش کننده و آرزومند. ( غیاث ) ( آنندراج ). آن که میخواهد چیزی را و آرزوی آن میکند. آن که دوست میدارد چیزی را. ( ناظم الاطباء ). مشتاق. آرزومند.خواهنده. ( یادداشت به خط مرحوم دهخدا ) :
سفره او پیش این از نان تهی است
پیش یعقوب است پر، کو مشتهی است.
مولوی.
شیخ کامل بود و طالب مشتهی
مرد چابک بود و مرکب درگهی.
مولوی.
|| بااشتها : بیمار مشتهی به صحت نزدیکتر از تندرست بی اشتها که آن صحت می افزاید و این رنج. ( تاریخ گزیده ).

مشتهی. [ م ُ ت َ ها ] ( ع ص ، اِ ) خواسته و مرغوب. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ). آرزو. مطلوب :
این مگر باشد ز حب مشتهی
اسقنی خمراً و قل لی انها.
مولوی ( مثنوی چ خاور ص 249 ).
صبر باشد مشتهای زیرکان
هست حلوا آرزوی کودکان.
مولوی.
و رجوع به مشتها شود.

مشتهی . [ م ُ ت َ ] (ع ص ) خواهش کننده و آرزومند. (غیاث ) (آنندراج ). آن که میخواهد چیزی را و آرزوی آن میکند. آن که دوست میدارد چیزی را. (ناظم الاطباء). مشتاق . آرزومند.خواهنده . (یادداشت به خط مرحوم دهخدا) :
سفره ٔ او پیش این از نان تهی است
پیش یعقوب است پر، کو مشتهی است .

مولوی .


شیخ کامل بود و طالب مشتهی
مرد چابک بود و مرکب درگهی .

مولوی .


|| بااشتها : بیمار مشتهی به صحت نزدیکتر از تندرست بی اشتها که آن صحت می افزاید و این رنج . (تاریخ گزیده ).

مشتهی . [ م ُ ت َ ها ] (ع ص ، اِ) خواسته و مرغوب . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). آرزو. مطلوب :
این مگر باشد ز حب مشتهی
اسقنی خمراً و قل لی انها.

مولوی (مثنوی چ خاور ص 249).


صبر باشد مشتهای زیرکان
هست حلوا آرزوی کودکان .

مولوی .


و رجوع به مشتها شود.

فرهنگ عمید

۱. خواسته؛ آرزو‌شده.
۲. مرغوب.


آن‌که چیزی را می‌خواهد و آن را آرزو می‌کند؛ با‌اشتها؛ اشتهادار؛ دارای میل‌وشهوت.


آن که چیزی را می خواهد و آن را آرزو می کند، با اشتها، اشتهادار، دارای میل وشهوت.
۱. خواسته، آرزو شده.
۲. مرغوب.


کلمات دیگر: