( اسم ) گرم کننده حرارت دهنده
گرم کرده
گرم کرده
مسخن . [ م ُ خ َ ] (ع ص ) نعت مفعولی از اسخان . گرم شده . (از منتهی الارب ). رجوع به اسخان و مُسخَّن شود.
مسخن . [ م ُ خ ِ ] (ع ص ) نعت فاعلی از اسخان . گرم کننده . (از اقرب الموارد). رجوع به اسخان و مُسَخِّن شود. || شخص پرجنب و جوش در سخن و حرکات خویش و آن لغتی است شامی . (از اقرب الموارد).
مسخن . [ م ُ س َخ ْ خ َ ] (ع ص ) نعت مفعولی از تسخین . گرم کرده . گرم شده . (از اقرب الموارد). رجوع به تسخین شود. || آنچه بر آتش گرم کرده باشند. (از اقرب الموارد). || ماء مسخن ؛ آب گرم . (منتهی الارب ).
مسخن . [ م ُ س َخ ْ خ ِ ] (ع ص ) نعت فاعلی از تسخین . گرم کننده . (از اقرب الموارد). گرم کن . تسخین کننده . || داروی گرم . (ناظم الاطباء). || هر چیز که حرارت بدن را زیاد کند. در مقابل مبرّد. || هر چیز که جایی را گرم کند. (ناظم الاطباء).