سودمند و با فایده و بکار شفاعت کننده و ورنان
ورنان
فرهنگ فارسی
لغت نامه دهخدا
ورنان . [ وَ ] (ص ) سودمند و بافایده و به کار. (ناظم الاطباء) (اشتینگاس ).
ورنان . [ وَرْ رَ ] (ص ) سودمند و بافایده و به کار. || شفاعت کننده و ورنان . (ناظم الاطباء) (اشتینگاس ). رجوع به وَرْنان شود.
ورنان. [ وَ ] ( ص ) سودمند و بافایده و به کار. ( ناظم الاطباء ) ( اشتینگاس ).
ورنان. [ وَرْ رَ ] ( ص ) سودمند و بافایده و به کار. || شفاعت کننده و ورنان. ( ناظم الاطباء ) ( اشتینگاس ). رجوع به وَرْنان شود.
ورنان. [ وَرْ رَ ] ( ص ) سودمند و بافایده و به کار. || شفاعت کننده و ورنان. ( ناظم الاطباء ) ( اشتینگاس ). رجوع به وَرْنان شود.
کلمات دیگر: