کلمه جو
صفحه اصلی

شهرگان

فارسی به انگلیسی

conurbation

فرهنگ اسم ها

اسم: شهرگان (پسر) (فارسی)
معنی: شهری، اهل شهر

فرهنگ فارسی

شهری مقابل دهقان جمع شهر گانان

لغت نامه دهخدا

شهرگان. [ ش َ ] ( ص مرکب ) شهری. مقابل دهقان. ج ، شهرگانان. ( یادداشت مؤلف ) : اما ایرانیان مخصوصاً کسانی که از خاندانهای اصیل دهقانان وشهرگانان و مرزبانان و آسواران عهد ساسانی بودند و نیاکان ایشان... ( خاندان نوبختی عباس اقبال ص 67 ).

دانشنامه عمومی

شهرنشین، اهل شهر، شهری. مقابل دهگان یا دهقان (از لغت نامۀ دهخدا).


دانشنامه آزاد فارسی

شَهرگان (conurbation)(یا: کلان شهر) منطقۀ وسیعِ متراکمی متشکل از چند سکونتگاهِ شهریِ به هم پیوسته. کلان شهرها غالباً درنتیجۀ دامن گستریِ شهر پدید می آیند. جمعیت آن ها نوعاً، بیش از یک میلیون و در برخی موارد چندین برابر آن است؛ مثلاً کلان شهر اوزاکاـ کوبه در ژاپن بیش از ۱۶میلیون نفر جمعیت دارد.

پیشنهاد کاربران

شُهرگان = آدم های معروف.


کلمات دیگر: