کمانگیر
فارسی به انگلیسی
فرهنگ اسم ها
اسم: کمانگیر (پسر) (فارسی)
معنی: کماندار
معنی: کماندار
مترادف و متضاد
قوس، کماندار، تیرانداز، کمانگیر، کمان کش، صورت فلکی قوس
تیرانداز، کمانگیر، کمان کش
فرهنگ فارسی
( صفت ) ۱ - کسی که به کمان مجهز است . ۲ - کسی که در تیر اندازی با کمان مهارت دارد کمانگیر : ( بر سر خاکش بجای شمع تیری مینهد هر که قربان کمانداران ابرو میشود ) . ( کلیم )
لقب آرش است و او پهلوانی بوده ایرانی که یک تیر از آمل به مرو انداخته است و آن مسافت چهل روزه راه است .لقب پهلوانی آرش نام و بطور افسانه گویند تیری از آمل به مرو پرتاب کرد و چهل روز مسافت میان آن دو شهر است .
لقب آرش است و او پهلوانی بوده ایرانی که یک تیر از آمل به مرو انداخته است و آن مسافت چهل روزه راه است .لقب پهلوانی آرش نام و بطور افسانه گویند تیری از آمل به مرو پرتاب کرد و چهل روز مسافت میان آن دو شهر است .
فرهنگ معین
(کَ ) (اِ. ) ۱ - کسی که در فن تیر - اندازی با کمان ماهر باشد. ۲ - لقب پهلوانی آرش .
لغت نامه دهخدا
کمانگیر. [ ک َ ] ( نف مرکب ) کمانداری را گویند که که در فن تیراندازی بی نظیر باشد. ( برهان ) ( از ناظم الاطباء ). کماندار. ( فرهنگ فارسی معین ) :
به نیروی دست کمانگیر او
بیفتاد الانی به یک تیر او.
کمانگیر. [ ک َ ] ( اِخ ) لقب آرش است و او پهلوانی بوده ایرانی که یک تیر از آمل به مرو انداخته است و آن مسافت چهل روزه راه است. ( برهان ). لقب آرش تیرانداز منوچهر بوده که درمصالحه با افراسیاب از رویان مازندران تیر او به مرو رفت. ( آنندراج ). لقب پهلوانی آرش نام و بطور افسانه گویند تیری از آمل به مرو پرتاب کرد که چهل روز مسافت میان آن دو شهر است. ( ناظم الاطباء ) :
اگر خوانند آرش را کمانگیر
که از ساری به مرو انداخت یک تیر.
به نیروی دست کمانگیر او
بیفتاد الانی به یک تیر او.
نظامی.
کمانگیر. [ ک َ ] ( اِخ ) لقب آرش است و او پهلوانی بوده ایرانی که یک تیر از آمل به مرو انداخته است و آن مسافت چهل روزه راه است. ( برهان ). لقب آرش تیرانداز منوچهر بوده که درمصالحه با افراسیاب از رویان مازندران تیر او به مرو رفت. ( آنندراج ). لقب پهلوانی آرش نام و بطور افسانه گویند تیری از آمل به مرو پرتاب کرد که چهل روز مسافت میان آن دو شهر است. ( ناظم الاطباء ) :
اگر خوانند آرش را کمانگیر
که از ساری به مرو انداخت یک تیر.
( ویس و رامین ص 273 ).
و رجوع به آرش شود.کمانگیر. [ ک َ ] (اِخ ) لقب آرش است و او پهلوانی بوده ایرانی که یک تیر از آمل به مرو انداخته است و آن مسافت چهل روزه راه است . (برهان ). لقب آرش تیرانداز منوچهر بوده که درمصالحه با افراسیاب از رویان مازندران تیر او به مرو رفت . (آنندراج ). لقب پهلوانی آرش نام و بطور افسانه گویند تیری از آمل به مرو پرتاب کرد که چهل روز مسافت میان آن دو شهر است . (ناظم الاطباء) :
اگر خوانند آرش را کمانگیر
که از ساری به مرو انداخت یک تیر.
و رجوع به آرش شود.
اگر خوانند آرش را کمانگیر
که از ساری به مرو انداخت یک تیر.
(ویس و رامین ص 273).
و رجوع به آرش شود.
کمانگیر. [ ک َ ] (نف مرکب ) کمانداری را گویند که که در فن تیراندازی بی نظیر باشد. (برهان ) (از ناظم الاطباء). کماندار. (فرهنگ فارسی معین ) :
به نیروی دست کمانگیر او
بیفتاد الانی به یک تیر او.
به نیروی دست کمانگیر او
بیفتاد الانی به یک تیر او.
نظامی .
فرهنگ عمید
= کمان دار
فرهنگستان زبان و ادب
{archer, bowman} [ورزش] شخصی که به ورزش کمان گیری می پردازد
کلمات دیگر: