کلمه جو
صفحه اصلی

منال


مترادف منال : درآمد، ملک، تمکن، تمول، ثروت، دارایی

برابر پارسی : یافتن

فارسی به انگلیسی

profit or share


فرهنگ اسم ها

اسم: منال (دختر) (عربی) (تلفظ: manāl) (فارسی: مَنال) (انگلیسی: manal)
معنی: مال، دارایی، ملک، ثروت، درآمد، مِلک، مداخل، رسیدن، دست یافتن، همچنین یکی از توابع شهرستان قیر و کارزین فارس

(تلفظ: manāl) (عربی) (در قدیم) مال ، دارایی ، مِلک ، ثروت ؛ درآمد ، مداخل .


مترادف و متضاد

درآمد، ملک


تمکن، تمول، ثروت، دارایی


۱. درآمد، ملک
۲. تمکن، تمول، ثروت، دارایی


فرهنگ فارسی

جای یافتن چیزی، جائی که از آن سودوحاصل بدست آیدمثل مزرعه ودکان
۱ - ( اسم ) جای یافتن چیزی . ۲ - محلی که از آن سود و حاصلی بدست آید مانند مزرعه و دکان . ۳ - در آمد املاک و اراضی و شغل و منصب : [ اگر در باب ایشان اصطناعی فرمایی دل تو فارغ گردانند و بمنال اصابت که از اشغال یابند شادمان و مستظهر شوند . ] ( کلیله .مصحح مینوی . ۴ ) ۳۱۳ - مالیات جنسی ( قاجاریه ). یا مال و منال . خواسته و ملک مستغل ( منقول و غیر منقول ) : [ ما را تو و قبول نیازی و خلوتی مال و منال هر دو جهان از رقیب ما . ] ( نظیری . چا. امیر کبیر.۲۹ )

فرهنگ معین

(مَ ) [ ع . ] (اِ. ) ۱ - جایی که از آن سود و حاصل به دست آید مانند مزرعه . ۲ - مال ، ثروت . ، مال و ~ خواسته و ملک مستغل (منقول و غیرمنقول ).

لغت نامه دهخدا

منال. [ م َ ] ( ع اِ ) جای یافتن چیزی. ( غیاث ). || ( مص ) نیل. یافتن. ( یادداشت به خط مرحوم دهخدا ). در عربی مصدر است و به معنی یافتن و به چیزی رسیدن یا چیزی به کسی رسیدن. ( کلیله و دمنه چ مینوی حاشیه ص 313 ) : اگر در باب ایشان اصطناعی فرمائی... به منال و اصابت که از اشغال یابند شادمان و مستظهر شوند. ( کلیله ایضاً ).
- بعیدالمنال ؛ که دست یافتن بدان دشوار باشد : همت بر کاری بعیدالمنال گماشته است که بدان دشوار توان رسید. ( مرزبان نامه چ قزوینی ص 238 ).
|| ( اِ ) طور و طریقه و منوال وخوی. ( ناظم الاطباء ). || حاصل و محصول اراضی ملک و باغ و مزرعه و جز آن. ( از ناظم الاطباء ). محل حصول شی ٔ، چنانکه اراضی ملک و جاگیر و باغ و مزرعه و دکان که این همه محل حصول مال و زر هستند. ( غیاث ):
ولیکن گرفتم که هرگز نجویم
نه ملک و منالی نه مال و متاعی.
خاقانی.
چه یافتن منال بی وسیلت مال دشخوار و ناممکن بود. ( سندبادنامه ص 293 ).
بنده صاحب عیال و مال نداشت
بجز آن مزرعه منال نداشت.
نظامی ( هفت پیکر چ وحید ص 340 ).
منال مسلمانان کلی برمی داریم. ( المضاف الی بدایع الازمان ص 20 ). از جهت موضوع غله منال ایشان که راه حرمت نرفته بود... ( المضاف الی بدایعالازمان ص 35 ). || مال و دولت و ثروت. ( ناظم الاطباء ). آنچه یابند از مال و ثروت و خواسته. ( یادداشت به خط مرحوم دهخدا ) :
به پیراستن کار و به آراستن ملک
از او یافته هر شاهی رسمی و منالی.
فرخی.
نگردد چون منی خود گرد بیشی
نه گرد حیلت از بهر منالی.
ناصرخسرو.
نیست در این کنج و در این نیز گنج
نامدم اینجای ز بهر منال.
ناصرخسرو.
ز رای تست خرد را دلیل و یاریگر
ز دست تست سخا را منال و دست گذار.
مسعودسعد.
به منال و اصابت که از اشغال یابند شادمان و مستظهر شوند. ( کلیله و دمنه ).
نه در صدر تملق کنم ز بهر طمع
نه از ملوک مذلت کشم ز بهر منال.
عبدالواسع جبلی ( دیوان چ صفا ج 1 ص 241 ).
خلق همه عالم ز تو با نفع ومنالند
بر عالمیان عالم نفعی و منالی.
سوزنی.
چهار چیزکه اصل فراغت است و منال
نیرزد آن به چهار دگر در آخر حال
کند به شرم ملامت ، عمل به خجلت عزل
بقا به تلخی مرگ و طمع به ذل سؤال.

منال . [ م َ ] (اِخ ) دهی از دهستان و بخش قیروکارزین که در شهرستان فیروزآباد فارس واقع است و در حدود 180 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 7).


منال . [ م َ ] (ع اِ) جای یافتن چیزی . (غیاث ). || (مص ) نیل . یافتن . (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). در عربی مصدر است و به معنی یافتن و به چیزی رسیدن یا چیزی به کسی رسیدن . (کلیله و دمنه چ مینوی حاشیه ٔ ص 313) : اگر در باب ایشان اصطناعی فرمائی ... به منال و اصابت که از اشغال یابند شادمان و مستظهر شوند. (کلیله ایضاً).
- بعیدالمنال ؛ که دست یافتن بدان دشوار باشد : همت بر کاری بعیدالمنال گماشته است که بدان دشوار توان رسید. (مرزبان نامه چ قزوینی ص 238).
|| (اِ) طور و طریقه و منوال وخوی . (ناظم الاطباء). || حاصل و محصول اراضی ملک و باغ و مزرعه و جز آن . (از ناظم الاطباء). محل حصول شی ٔ، چنانکه اراضی ملک و جاگیر و باغ و مزرعه و دکان که این همه محل حصول مال و زر هستند. (غیاث ):
ولیکن گرفتم که هرگز نجویم
نه ملک و منالی نه مال و متاعی .

خاقانی .


چه یافتن منال بی وسیلت مال دشخوار و ناممکن بود. (سندبادنامه ص 293).
بنده صاحب عیال و مال نداشت
بجز آن مزرعه منال نداشت .

نظامی (هفت پیکر چ وحید ص 340).


منال مسلمانان کلی برمی داریم . (المضاف الی بدایع الازمان ص 20). از جهت موضوع غله ٔ منال ایشان که راه حرمت نرفته بود... (المضاف الی بدایعالازمان ص 35). || مال و دولت و ثروت . (ناظم الاطباء). آنچه یابند از مال و ثروت و خواسته . (یادداشت به خط مرحوم دهخدا) :
به پیراستن کار و به آراستن ملک
از او یافته هر شاهی رسمی و منالی .

فرخی .


نگردد چون منی خود گرد بیشی
نه گرد حیلت از بهر منالی .

ناصرخسرو.


نیست در این کنج و در این نیز گنج
نامدم اینجای ز بهر منال .

ناصرخسرو.


ز رای تست خرد را دلیل و یاریگر
ز دست تست سخا را منال و دست گذار.

مسعودسعد.


به منال و اصابت که از اشغال یابند شادمان و مستظهر شوند. (کلیله و دمنه ).
نه در صدر تملق کنم ز بهر طمع
نه از ملوک مذلت کشم ز بهر منال .
عبدالواسع جبلی (دیوان چ صفا ج 1 ص 241).
خلق همه عالم ز تو با نفع ومنالند
بر عالمیان عالم نفعی و منالی .

سوزنی .


چهار چیزکه اصل فراغت است و منال
نیرزد آن به چهار دگر در آخر حال
کند به شرم ملامت ، عمل به خجلت عزل
بقا به تلخی مرگ و طمع به ذل سؤال .
اثیرالدین اخسیکتی (دیوان چ همایونفرخ ص 434).
بهر منال عیش ، ز دوران منال بیش
بهر مدار جسم به زندان مدار جان .

خاقانی .


سپاس من نه از وجه منال است
بدان وجه ست کاین وجهی حلال است .

نظامی .


زهی سخای تو بر آز تنگ کرده مجال
زهی عطای تو بر ما فراخ کرده منال .
کمال الدین اسماعیل (دیوان چ حسین بحرالعلومی ص 193).
در حجره ٔ وهم و خیال جهت حطام و منال پیش چون خودی بیش منال . (ترجمه ٔ محاسن اصفهان ).
اگر نه رشحه ٔ فیض سخای اوباشد
خرد امید نبندد دگر به نیل منال .

عبید زاکانی (دیوان چ اقبال ص 29).


- مال و منال ؛ ثروت و خواسته : آن پادشاهزاده ای بود که مال و منال خود به فساد جمع کرده بود. (قصص الانبیاء ص 174).
گفت پندار که از مال و منال
کشتیی بود ترا مالامال ...

جامی .


ما را تو و قبول نیازی و خلوتی
مال و منال هر دو جهان از رقیب ما.

نظیری .


|| عطیه . (یادداشت به خط مرحوم دهخدا).

فرهنگ عمید

مال و دارایی، ثروت.

دانشنامه عمومی

منال یک نام کوچک است. افراد سرشناس با این نام از این قرارند:
منال شریف، فعالان حقوق زنان اهل عربستان سعودی
منال القادری (زادهٔ ۱۹۸۷)، سیاستمدار تونسی
منال عیسی، بازیگر فرانسوی-لبنانی

فرهنگ فارسی ساره

یافتن


گویش مازنی

/mennaal/ نام مرتعی در آمل & بهره ی مالکانه در دوران ارباب و رعیتی، نوعی بهره ی مالکانه

نام مرتعی در آمل


بهره ی مالکانه در دوران ارباب و رعیتی،نوعی بهره ی مالکانه ...


جدول کلمات

دارایی

پیشنهاد کاربران

مناڵ در کوردی به معنای فرزند است. در اصل هم منداڵ است که به صورت مناڵ کوتاه می شود.

منال: منال در کردی به معنی فرزند است مال و منال یعنی: دارایی و فرزند، مال و فرزند.

خانه . محل زندگی


کلمات دیگر: