رمیار. [ رَم ْ ] ( ص مرکب ، اِ مرکب ) شبان. گله بان. ( برهان ). رامیار. رمه بان. ( آنندراج ). رمه یار : منم رمیار پایت آرمیده که سازم خاک پایت کحل دیده.نزاری ( از آنندراج ).