کلمه جو
صفحه اصلی

پنام

فارسی به انگلیسی

spell


فرهنگ اسم ها

اسم: پنام (پسر) (فارسی) (تلفظ: panām) (فارسی: پَنام) (انگلیسی: panam)
معنی: روبند، پوشیده، پنهان، ( در اوستایی، paiti dāna ) ( در پهلوی، padām، pandām، panum ) ( در قدیم ) پارچه ای معمولاً چهارگوش که زرتشتیان هنگام مراسم مذهبی بر دهان می بندند

(تلفظ: panām) (در قدیم) پارچه‌ای معمولاً چهارگوش که زرتشتیان هنگام مراسم مذهبی بر دهان می‌بندند.


فرهنگ فارسی

۱- ( اسم ) پارچه ای چهار گوشه که در دو گوش. آن دو بند دوزند و زرتشتیان در وقت خواندن اوستا یا نزدیک شدن باتش آنرا بروی خود بندند . ۲- تعویذی که بجهت دفع چشم زخم بکار آرند حزر وقایه . ۳- اعمالی که بجهت دفع چشم زخم کنند . ۴- ( صفت ) پوشیده پنهان .

فرهنگ معین

(پَ ) [ په . ] (اِ. ) پارچه ای چهارگوشه که در دو گوشة آن دو بند دوزند و پیشوایان زرتشتی در وقت خواندن اوستا یا نزدیک شدن به آتش آن را بر روی خود بندند تا چیزهای مقدس از دم آنان آلوده نشود. پدام هم گویند.

لغت نامه دهخدا

پنام . [ پ َ ] (اِ) در اوستا پئیتی دان ّ و در پهلوی پدام و پندام و پنوم گویند. در آبان یشت ، کرده ٔ 29 آن عبارت است از جامه ای که در زیر زره پوشند. در فرگرد 14 از وندیداد در فقره ٔ 9 پنام در جزو اسلحه و لوازم یک مرد جنگی شمرده شده است . گذشته از این چند فقرات پنام در اوستا و کتب پهلوی عبارت است از دو قطعه پارچه ٔ سفید از جنس پنبه که به روی دهان آویخته با دو نوار بپشت سر گره میزنند. زرتشتیان ایران آن را روبند نامند. این پرده ٔ کوچک که بنا به توضیحات تفسیر پهلوی اوستا باید دو بند انگشت پائین تر ازدهان باشد در وقتی بکار برده میشود که مؤبد در مقابل آذر مقدس اوستا سروده مراسم دینی بجای می آورد. استعمال پنام برای این است که نفس و بخار دهن به عنصر مقدس نرسد. پنام از لوازم اتربانان (موبدان ) است از هیچ جای اوستا مفهوم نمیشود که بهدینی هم باید آن رادر مراسم دینی بکار برد. در فرگرد 18 وندیداد در فقره ٔ اول آمده است : «چنین گفت اهورا مزدا در میان مردمان هست کسی که پنام بسته اما بندی از دین بمیان بسته ندارد و خود را بدروغ اتربان (موبد) مینامد. ای زرتشت پاک تو نباید که چنین کسی را اتربان بخوانی .» درایران قدیم نیز کسی که بنزد شاه میرفت بایستی برای احترام و ادب پنام بیاویزد این طرز ادب در دربار پادشاهان چین هم معمول بوده است - انتهی . بلغت زند و پازند پارچه ای باشد چهارگوشه که در دو گوشه ٔ آن دو بند دوزند و متابعان زردشت در وقت خواندن زند و پازند و اوستا آن را بر روی خود بندند. (برهان قاطع). صاحبان فرهنگ رشیدی و جهانگیری گویند: گویا که پارچه ٔ چهارگوشه را بواسطه ٔ آنکه روی را پوشیده میدارد پنام نامیده اند (؟) :
بشد بر تخت زر اردای ویراف
پنامی بر رخ و کشتیش بر ناف .

بهرام پژدو (از فرهنگ رشیدی ).


|| تعویذی باشد که به جهت دفع چشم زخم بکار آرند. (برهان قاطع). تعویذ بود که به جهت چشم زخم با خود دارند و آن را چشم پنام نیز گویند. (فرهنگ جهانگیری ). حرز. وقایه . || آنچه برای چشم زخم کنند. (برهان قاطع). و من گمان میکنم که در بیت ذیل کلمه ٔ بنام که نسخه بدل آن نیز بیاد است همین پنام است :
بنام طره ٔ دل بند خویش خیری کن
که تا خداش نگهدارد از پریشانی .

حافظ.


|| پوشیده . پنهان . (برهان قاطع). مخفف پنمام [ پنهام ؟ ] بمعنی پنهان . (فرهنگ رشیدی ) :
با اکابر به مجلس خلوت
گفتگوی پنام می خواهم .

کمال اسماعیل (از رشیدی ).


- چشم پنام ؛ حرز و تعویذ که از چشم زخم نگاهدارد :
بتا نگارا ازچشم بد بترس و مکن
چرا نداری با خود همیشه چشم پنام .

شهید بلخی .



پنام. [ پ َ ] ( اِ ) در اوستا پئیتی دان و در پهلوی پدام و پندام و پنوم گویند. در آبان یشت ، کرده 29 آن عبارت است از جامه ای که در زیر زره پوشند. در فرگرد 14 از وندیداد در فقره 9 پنام در جزو اسلحه و لوازم یک مرد جنگی شمرده شده است. گذشته از این چند فقرات پنام در اوستا و کتب پهلوی عبارت است از دو قطعه پارچه سفید از جنس پنبه که به روی دهان آویخته با دو نوار بپشت سر گره میزنند. زرتشتیان ایران آن را روبند نامند. این پرده کوچک که بنا به توضیحات تفسیر پهلوی اوستا باید دو بند انگشت پائین تر ازدهان باشد در وقتی بکار برده میشود که مؤبد در مقابل آذر مقدس اوستا سروده مراسم دینی بجای می آورد. استعمال پنام برای این است که نفس و بخار دهن به عنصر مقدس نرسد. پنام از لوازم اتربانان ( موبدان ) است از هیچ جای اوستا مفهوم نمیشود که بهدینی هم باید آن رادر مراسم دینی بکار برد. در فرگرد 18 وندیداد در فقره اول آمده است : «چنین گفت اهورا مزدا در میان مردمان هست کسی که پنام بسته اما بندی از دین بمیان بسته ندارد و خود را بدروغ اتربان ( موبد ) مینامد. ای زرتشت پاک تو نباید که چنین کسی را اتربان بخوانی.» درایران قدیم نیز کسی که بنزد شاه میرفت بایستی برای احترام و ادب پنام بیاویزد این طرز ادب در دربار پادشاهان چین هم معمول بوده است - انتهی . بلغت زند و پازند پارچه ای باشد چهارگوشه که در دو گوشه آن دو بند دوزند و متابعان زردشت در وقت خواندن زند و پازند و اوستا آن را بر روی خود بندند. ( برهان قاطع ). صاحبان فرهنگ رشیدی و جهانگیری گویند: گویا که پارچه چهارگوشه را بواسطه آنکه روی را پوشیده میدارد پنام نامیده اند ( ؟ ) :
بشد بر تخت زر اردای ویراف
پنامی بر رخ و کشتیش بر ناف.
بهرام پژدو ( از فرهنگ رشیدی ).
|| تعویذی باشد که به جهت دفع چشم زخم بکار آرند. ( برهان قاطع ). تعویذ بود که به جهت چشم زخم با خود دارند و آن را چشم پنام نیز گویند. ( فرهنگ جهانگیری ). حرز. وقایه. || آنچه برای چشم زخم کنند. ( برهان قاطع ). و من گمان میکنم که در بیت ذیل کلمه بنام که نسخه بدل آن نیز بیاد است همین پنام است :
بنام طره دل بند خویش خیری کن
که تا خداش نگهدارد از پریشانی.
حافظ.
|| پوشیده. پنهان. ( برهان قاطع ). مخفف پنمام [ پنهام ؟ ] بمعنی پنهان. ( فرهنگ رشیدی ) :

فرهنگ عمید

۱. روبند.
۲. در آیین زردشتی، پارچۀ پنبه ای سفید چهارگوشه که زردشتیان هنگامی که موبد در مقابل آتش مقدس اوستا می خواند و مراسم مذهبی به جا می آورد جلو دهان آویزان می کنند و بندهای آن را به پشت سر می بندند: بشد بر تخت زر اردای ویراف / پنامی بر رخ و کُستیش بر ناف (زراتشت بهرام: مجمع الفرس: پنام ).
۳. حرز، تعویذ، چشم پنام.
۴. دعایی که برای دفع چشم زخم بنویسند و با خود نگه دارند.
۵. (صفت ) ‹پنهام› پنهان، پوشیده: با اکابر به مجلس خلوت / گفتگوی پنام می خواهم (کمال الدین اسماعیل: رشیدی: پنام ).

دانشنامه عمومی

پَنام پارچه ای بوده که آن را روی دهان آویخته و با دو نوار پشت سر گره می زدند. این پارچه در وقتی به کار می رفته که موبد در مقابل آتش و انجام مراسم بوده که از آلودگی نقس و بخار دهان برکنار باشد. صورت اوستایی آن «پئیتی دان» است.

دانشنامه آزاد فارسی

پَنام
پوششی نخی، سفیدرنگ و مستطیل شکل که موبدان زردشتی دهان خود را با آن می پوشانند. از این پوشش، که به آن روبند هم می گویند، به منظور جلوگیری از آلوده شدن آتش مقدس در هنگام بازدم نفس موبد در حین انجام مراسم عبادی استفاده می شود.

پنام (معماری). پَنام (معماری)
پَنام (معماری)سطحی که برای مقاومت در برابر تبادل حرارتی در جدارة بیرونی و گاه داخلیِ ساختمان نصب می¬شود. در اصل، پوششی بود که موبدان زردشتی در آتشکده، برای جلوگیری از آلوده شدن آتش مقدس بر دهان می بستند. در معماری، پوشش و مانعی که در مقابل عوامل مزاحم و تبادل نامطلوب (هوا، دما، صدا و ...) به کار می رود و تقریباً مترادف عایق است. بهترین نمونة پَنام در مصالح ساختمانی معماری سنّتی ایران، کاشی بوده است.

گویش مازنی

/penaam/ پنهان – پنهانی - پشت سر کسی چیزی گفتن

۱پنهان – پنهانی ۲پشت سر کسی چیزی گفتن


پیشنهاد کاربران

پَنام - واژه اوستایی - نام دخترانه
در اوستا: پَئیتی دانَه
در پارسی میانه ساسانی ( پارسیگ، پارسیک ) : پَدام، پَندام، پَندَم

پارچه ای از جنس متقال پنبه ( چِلوار پنبه ) که هنگام خواندن نیایش زرتشتی ( بیشتر به هنگام خواندن سروش یشت و مراسم یَسنا بکار می رود و محل انجام آن در " اُورویسگاه": جایی که آتش پیوسته در آن روشن نگه می دارند )
و آتش های آیینی ( وَهرام، آدوران، دادگاه ) انجام می شود!
و کاربرد آن دور کردن و راندن دفع گزند ( چشم بد ) دارد

آتش نزد ایرانیان و پیامبر ایرانیان ( سِپَنتمان زرتشت ) وَرجاوند ( مقدس ) بوده و برای همین هست که موبدان و اَسورنان ( روحانیان ) زرتشتی به هنگام خواندن دعا در برابر آتش، پَنام می زدند تا از آلودگی آتش جلوگیری کنند و همچنین کسی چهره ی آنان را به هنگام دعا خواندن نبیند تا از گزند چشم بد به دور باشند!

همچنین ایرانیان باستان پس از دعا و شکرگزاری اهورامزدا ( اُوشَهَنگاه: نیمه شب - وابسته به ایزد سروش )
به هنگام خوابیدن، چشم پَنام می بستند تا بتوانند خوابی آسوده و آرام داشته باشند
سپس پَنام به امپراتوری چین هم رسید که در مراسم تشریفات و دربار شاهان از آن بهره می بردند
و پس از آن هم به شکل روبند در اسلام بکار گرفته شد!

*می توان به جای واژه ی فرانسوی ماسک ( mask ) از آن بهره برد!*
( ( این واژه را با musk همسان ندانید:
Musk: مُشک، نافه آهو - بوی خوش، خوشبو
مانند ایلان ماسک! ) )

این واژه از مصدر پَنامیدن:
بازداشتن، جلوگیری، پیشگیری، خودداری، نبایستگی، دور کردن، منع، قَدِغَن ( واژه ترکی )

معنی: نظر کرده، مورد عنایت و لطف پروردگار، کاریزما دار! -
تندرستی، سلامتی، بهبودی، پیشرفت -
رستگاری، کامیابی، پیروزی، کامروایی، کامرانی، خوشبختی، نیکبختی



کلمات دیگر: