verse, song
سرواد
فارسی به انگلیسی
order, poem, poetry, verse
فرهنگ اسم ها
(تلفظ: sarvād) (در قدیم) سروا ، سرواده ، سروده ، افسانه ، چکامه ، چامه ؛ (در قدیم) کلام منظوم ، شعر .
اسم: سرواد (پسر) (فارسی) (تلفظ: sarvād) (فارسی: سَرواد) (انگلیسی: sarvad)
معنی: سروا، سرواده، سروده، افسانه، چکامه، چامه، ( در قدیم ) کلام منظوم، شعر
معنی: سروا، سرواده، سروده، افسانه، چکامه، چامه، ( در قدیم ) کلام منظوم، شعر
فرهنگ فارسی
سرود، شعر، سخن منظوم
( اسم ) شعر سرود .
( اسم ) شعر سرود .
فرهنگ معین
(سَ ) (اِ. ) شعر.
لغت نامه دهخدا
سرواد. [ س َرْ ] ( اِ ) کلام منظوم و شعر. ( برهان ) ( غیاث ). شعر پارسی. ( تفلیسی ) :
دگر نخواهم گفتن همی ثنا وغزل
که رفت یکرهه بازار و قیمت سرواد.
خهی به مدح تومشحون رسایل و سرواد.
دگر نخواهم گفتن همی ثنا وغزل
که رفت یکرهه بازار و قیمت سرواد.
لبیبی ( از لغت فرس ص 108 ).
زهی به عدل تو مرهون عمارت دنیاخهی به مدح تومشحون رسایل و سرواد.
شمس فخری.
|| سرود. || افسانه و افسون. ( برهان ).فرهنگ عمید
شعر، سخن منظوم: دگر نخواهم گفتن همی ثنا و غزل / که رفت یکسره بازار و قیمت سرواد (لبیبی: شاعران بی دیوان: ۴۷۹ ).
کلمات دیگر: