راست شدن
تقوم
فرهنگ فارسی
لغت نامه دهخدا
تقوم. [ ت َ ق َوْ وُ ] ( ع مص ) راست شدن. ( آنندراج ) ( اقرب الموارد ). یقال : قومته فتقوم ؛ عدلته فتعدل. ( اقرب الموارد ) :
زان گشت نصیرالدین لایق لقب تو
کز تو علم نصرت دین راست تقوم.
زان گشت نصیرالدین لایق لقب تو
کز تو علم نصرت دین راست تقوم.
سوزنی.
رجوع به تقویم شود.دانشنامه اسلامی
[ویکی الکتاب] معنی تَقُومَ: که بایستی - که برپاست(در جمله "أَن تَقُومَ ﭐلسَّمَاءُ وَﭐلْأَرْضُ بِأَمْرِهِ ")
معنی تَقُومُ: می ایستی
ریشه کلمه:
قوم (۶۶۰ بار)
معنی تَقُومُ: می ایستی
ریشه کلمه:
قوم (۶۶۰ بار)
wikialkb: تَقُوم
کلمات دیگر: