که بچسبد چسبنده .
بچسب
فرهنگ فارسی
لغت نامه دهخدا
بچسب. [ ب ِ چ َ ] ( ص مرکب ) خلاف نچسب. که بچسبد. چسبنده. مثل : فلانی آدم بچسبی نیست. ( یادداشت مؤلف ).
گویش اصفهانی
تکیه ای: bečasb
طاری: bečaws
طامه ای: bočasb
طرقی: bečasb
کشه ای: bečaws
نطنزی: bačasb
کلمات دیگر: