بجادی . [ ب َج ْ جا ] (اِخ ) طفیل . شاعری است . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء).

بجادی . [ ب َج ْ جا ] (اِخ ) طفیل . شاعری است . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء).

لغت نامه دهخدا

بجادی . [ ب ِ ] (ص نسبی ) منسوب است به بجاد که از اولاد سعدبن ابی وقاص است . (از انساب سمعانی ).

بجادی . [ ب ِ ] (ص نسبی ) منسوب است به بجاد که از اولاد سعدبن ابی وقاص است . (از انساب سمعانی ).

<div class="boxBd">بجادی. [ ب ِ ] ( ص نسبی ) منسوب است به بجاد که از اولاد سعدبن ابی وقاص است. ( از انساب سمعانی ). <hr>بجادی. [ ب َج ْ جا ] ( اِخ ) طفیل. شاعری است. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ).</div>

بجادی. [ ب ِ ] ( ص نسبی ) منسوب است به بجاد که از اولاد سعدبن ابی وقاص است. ( از انساب سمعانی ). بجادی. [ ب َج ْ جا ] ( اِخ ) طفیل. شاعری است. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ).