به معنی دینار و تیر قمار .
بح
فرهنگ فارسی
لغت نامه دهخدا
بح. [ ب َح ح ] ( ع مص ) بحوح. بحح. بحوحه. بحاح ، بحاحت. ( منتهی الارب ). گلوگرفته و گران آواز گردیدن. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ). در صوت خشونت و غلظت پدید آمدن. ( یادداشت مؤلف ). به گلوگرفتگی وخشونت و درشتی آواز دچار شدن. ( از اقرب الموارد ). بَحَح. بَحاح. بُحوح. بُحوحَه. بَحاحه. ( اقرب الموارد ) ( منتهی الارب ). و رجوع به هر یک از این کلمات شود
بح. [ ب ُح ح ] ( ع اِ ) ج ِ اَبح . ( منتهی الارب ). ج ِ ابح به معنی دینار و تیر قمار. ( آنندراج ). و رجوع به ابح شود.
بح. [ ب ُح ح ] ( ع اِ ) ج ِ اَبح . ( منتهی الارب ). ج ِ ابح به معنی دینار و تیر قمار. ( آنندراج ). و رجوع به ابح شود.
بح . [ ب َح ح ] (ع مص ) بحوح . بحح . بحوحه . بحاح ، بحاحت . (منتهی الارب ). گلوگرفته و گران آواز گردیدن . (منتهی الارب ) (آنندراج ). در صوت خشونت و غلظت پدید آمدن . (یادداشت مؤلف ). به گلوگرفتگی وخشونت و درشتی آواز دچار شدن . (از اقرب الموارد). بَحَح . بَحاح . بُحوح . بُحوحَه . بَحاحه . (اقرب الموارد) (منتهی الارب ). و رجوع به هر یک از این کلمات شود
بح . [ ب ُح ح ] (ع اِ) ج ِ اَبح ّ. (منتهی الارب ). ج ِ ابح به معنی دینار و تیر قمار. (آنندراج ). و رجوع به ابح شود.
کلمات دیگر: