کلمه جو
صفحه اصلی

دست و پا کردن

فارسی به انگلیسی

to use ones resources, to shift

فارسی به عربی

سمک مفلطح

مترادف و متضاد

struggle (فعل)
تقلا کردن، کوشش کردن، مبارزه کردن، دست و پا کردن

flounder (فعل)
بال بال زدن، دست و پا کردن، در گل تقلا کردن

واژه نامه بختیاریکا

هُل و پَل کردن

پیشنهاد کاربران

فراهم کردن، جور کردن، تهیه کردن، ارائه کردن، نشان دادن


کلمات دیگر: