ریزبین
فارسی به انگلیسی
فارسی به عربی
مجهر
مترادف و متضاد
ذره بین، میکروسکپ، ریزبین
فرهنگ فارسی
ریزبیننده، دستگاهی برای دیدن میکربها
میکروسکوپ
میکروسکوپ
وسیلهای نوری/ اپتیکی که با استفاده از ترکیب چند عدسی، تصویری بزرگ از شیئی بسیار کوچک نمایش دهد متـ . میکروسکوپ 2 * مصوب فرهنگستان اول
فرهنگ معین
(اِ. ) میکروسکوپ .
لغت نامه دهخدا
ریزبین. ( نف مرکب ) که موجودات ریز را ببیند. || ( اِ مرکب ) میکروسکوپ . ( یادداشت مؤلف ) ( فرهنگ فارسی معین ). خردبین. ( فرهنگ رازی ).
فرهنگ عمید
۱. [مجاز] ریزبیننده، دارای دقت زیاد.
۲. (اسم ) میکروسکوپ.
۲. (اسم ) میکروسکوپ.
فرهنگستان زبان و ادب
{microscope} [فیزیک] وسیله ای نوری/ اپتیکی که با استفاده از ترکیب چند عدسی، تصویری بزرگ از شیئی بسیار کوچک نمایش دهد
متـ . میکروسکوپ 2
* مصوب فرهنگستان اول
واژه نامه بختیاریکا
هیرده بین
کلمات دیگر: