۱ - دنبال پس پی . ۲ - ( صفت ) پس رو دنبال گیر .
همیشه ابتاع کننده .
ابورافع (از فرهنگ جهانگیری ).
تلو. [ ت َ ل َ ] (اِخ ) دو روستای مجاور هم بنام تلو بالا و تلو پایین است که در بخش شمیران شهرستان تهران کنار راه شوسه ٔ تهران به شمشک واقع است و200تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 1).
تلو. [ ت َ ل ُوو ] (ع ص ) همیشه اتباع کننده . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد).
تلو. [ ت َل ْوْ ] (ع مص ) خریدن بچه ٔ استر. (ناظم الاطباء). کره قاطر خریدن . (از اقرب الموارد).
شهید بلخی .
ابورافع (از فرهنگ جهانگیری ).
تلو. [ ت ُ ل ُوو ] (ع مص ) از پی فراشدن . (تاج المصادر بیهقی ). از پی کسی رفتن . (ترجمان جرجانی ترتیب عادل بن علی ). در پی کسی رفتن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). || فروگذاشتن کسی را. (تاج المصادر بیهقی ). گذاشتن کسی را. از اضداد است . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (از ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). || طرد کردن ابل . (از اقرب الموارد).
۱. دنباله.
۲. پیرو.
= 〈 تلوتلو
〈 تلوتلو: [عامیانه] حرکت بیاراده به چپ و راست، مانند راه رفتن آدم مست.
〈 تلوتلو خوردن: [عامیانه] به چپ و راست حرکت کردن؛ نامرتب راه رفتن در حالت مستی یا حالت ضعف و ناتوانی.
خار گیاهان – تیغ