از شکل انداختن , بد شکل کردن , بدنما کردن , زشت کردن , بدريخت کردن , خراب کردن
شوه
عربی به فارسی
فرهنگ فارسی
جمع اشوه
لغت نامه دهخدا
شوه . [ ش َ وَه ْ ] (ع اِمص ) درازی گردن و کوتاهی آن (از اضداد). (منتهی الارب ).
شوه. [ ش َ وَ / وِ ] ( اِ ) سبب و باعث و ماده. ( برهان ) ( آنندراج ) ( انجمن آرا ). رجوع به شوند شود.
شوه. [ ش َوْه ْ ] ( ع مص )زشت شدن روی کسی. ( منتهی الارب ). زشت شدن. ( تاج المصادر بیهقی ) ( المصادر زوزنی ) ( دهار ). زشت روی شدن. ( ازاقرب الموارد ). شوهة. ( منتهی الارب ). || ترسانیدن کسی را: شاه فلاناً. ( منتهی الارب ) ( از اقرب الموارد ). || چشم بد رسانیدن کسی را و حسد بردن : شاهه بالعین. ( منتهی الارب ). || حسد بردن کسی را. ( از اقرب الموارد ). || آزمند شدن دل کسی بسوی چیزی یاکسی و نگریستن : شاهت نفسه الی کذا. ( منتهی الارب ).
شوه. [ ش َ وَه ْ ] ( ع مص ) زشت شدن روی. || دراز شدن گردن وکوتاه شدن آن ( از اضداد است ). ( از اقرب الموارد ).
شوه. [ ش َ وَه ْ ] ( ع اِمص ) درازی گردن و کوتاهی آن ( از اضداد ). ( منتهی الارب ).
شوه. ( ع ص ، اِ ) ج ِ اَشْوَه. ( اقرب الموارد ).
شوه . (ع ص ، اِ) ج ِ اَشْوَه . (اقرب الموارد).
شوه . [ ش َ وَ / وِ ] (اِ) سبب و باعث و ماده . (برهان ) (آنندراج ) (انجمن آرا). رجوع به شوند شود.
شوه . [ ش َ وَه ْ ] (اِ) شبه و آن سنگی باشد سیاه و سبک . (برهان ) (آنندراج ) (انجمن آرا). رجوع به شَبه شود.
شوه . [ ش َ وَه ْ ] (ع مص ) زشت شدن روی . || دراز شدن گردن وکوتاه شدن آن (از اضداد است ). (از اقرب الموارد).
شوه . [ ش َوْه ْ ] (ع مص )زشت شدن روی کسی . (منتهی الارب ). زشت شدن . (تاج المصادر بیهقی ) (المصادر زوزنی ) (دهار). زشت روی شدن . (ازاقرب الموارد). شوهة. (منتهی الارب ). || ترسانیدن کسی را: شاه فلاناً. (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). || چشم بد رسانیدن کسی را و حسد بردن : شاهه بالعین . (منتهی الارب ). || حسد بردن کسی را. (از اقرب الموارد). || آزمند شدن دل کسی بسوی چیزی یاکسی و نگریستن : شاهت نفسه الی کذا. (منتهی الارب ).
واژه نامه بختیاریکا
( شُوه ) شانه؛ وسیله کزل چینی