galactogogue
شیرزا
فارسی به انگلیسی
milky
مترادف و متضاد
شیر اور، شیر دهنده، شیر زا
فرهنگ فارسی
گونه ای لیکن که بر روی تنه درختان دیگر می روید و به بزرگی یک نخود تا یک گردو می رسد و التصاق کامل به درخت پایه خود دارد . گونهای از آن در سیستان فراوان است و زنان به جهت ازدیاد شیر آنرا میخورند ( وجه تسمیه به همین مناسبت است ) شیرزا .
لغت نامه دهخدا
شیرزا. ( نف مرکب ) تولیدکننده شیر. || داروئی که شیر را زیاد کند. شیرزاد. ( از ناظم الاطباء ). رجوع به شیرزاد شود.
فرهنگ عمید
= شیرزاد
شیرزاد#NAME?
واژه نامه بختیاریکا
( شیرزا * ) زن یا حیوانی که 7سال در میان بزاید
کلمات دیگر: