کنایه از کردن کاری است که کسی خبر نشود و مطلع نگردد .
دزه
فرهنگ فارسی
لغت نامه دهخدا
دزه. [ دِ زَ ] ( اِخ ) شهرکی است [به خراسان ] بر دامن کوه و رود مرو به میان او بگذرد و جایی خوش است و میوه های بسیار. ( حدود العالم ).
دزه.[ دِ زَ ] ( اِخ ) از طسوج قاساق. ( تاریخ قم ص 114 ).
دزه. [ دِ زَ ] ( اِ ) مزید مؤخر امکنه قرار گیرد، چون تشکیدزه. ( از یادداشت مرحوم دهخدا ).
دزه. [ دُزْ زَ ] ( اِ ) کنایه از کردن کاری است که کسی خبر نشود و مطلع نگردد. ( لغت محلی شوشتر - خطی ).
دزه.[ دِ زَ ] ( اِخ ) از طسوج قاساق. ( تاریخ قم ص 114 ).
دزه. [ دِ زَ ] ( اِ ) مزید مؤخر امکنه قرار گیرد، چون تشکیدزه. ( از یادداشت مرحوم دهخدا ).
دزه. [ دُزْ زَ ] ( اِ ) کنایه از کردن کاری است که کسی خبر نشود و مطلع نگردد. ( لغت محلی شوشتر - خطی ).
دزه . [ دِ زَ ] (اِ) مزید مؤخر امکنه قرار گیرد، چون تشکیدزه . (از یادداشت مرحوم دهخدا).
دزه . [ دِ زَ ] (اِخ ) شهرکی است [به خراسان ] بر دامن کوه و رود مرو به میان او بگذرد و جایی خوش است و میوه های بسیار. (حدود العالم ).
دزه . [ دُزْ زَ ] (اِ) کنایه از کردن کاری است که کسی خبر نشود و مطلع نگردد. (لغت محلی شوشتر - خطی ).
دزه .[ دِ زَ ] (اِخ ) از طسوج قاساق . (تاریخ قم ص 114).
دانشنامه عمومی
دزه (S ، s) نویسه ای در الفبای سیریلیک کهن است و امروزه تنها در الفبای مقدونی بکار می رود. این نویسه صدای د+ز می دهد.
الفبای سیریلیک
الفبای مقدونی
ویکی پدیای انگلیسی
الفبای سیریلیک
الفبای مقدونی
ویکی پدیای انگلیسی
wiki: دزه
گویش مازنی
چپانده
پر مالامال لبریز
/daze/ چپانده & پر مالامال لبریز
واژه نامه بختیاریکا
( دزه (دِزه) ) واحد شمارش پشم؛ کلاف کردن پشم یک گوسفند
( دزِّه ) به دزِّه
( دِزِه ) شراکت در چوپانی و دامداری
( دزِّه ) به دزِّه
( دِزِه ) شراکت در چوپانی و دامداری
کلمات دیگر: