ریزان . ریزا کردن . ریزاندن
ریزا
فرهنگ فارسی
لغت نامه دهخدا
ریزا. ( نف ) ریزان. ( ناظم الاطباء ).
- ریزا کردن ؛ ریزاندن. ریختن. پاشیده و ریزان کردن :
سیم را گر بسرشد بر یکدگر آتش همی
چون هم آتش مر سرشته سنگ را ریزا کند.
- ریزا کردن ؛ ریزاندن. ریختن. پاشیده و ریزان کردن :
سیم را گر بسرشد بر یکدگر آتش همی
چون هم آتش مر سرشته سنگ را ریزا کند.
ناصرخسرو.
دانشنامه عمومی
دانشنامه آزاد فارسی
ریِزا (Riesa)
شهری در ایالت (لاند)ساکس، در آلمان، بر ساحل رود الب، به فاصلۀ ۴۰کیلومتری شمال غربی درسدن. جمعیت آن ۴۲,۷۰۰ نفر است (۱۹۹۵). ریزا رودبندر است و صنایع تولید ابزار فنی، شیشه سازی، لاستیک سازی، و فرآوری مواد غذایی دارد.
شهری در ایالت (لاند)ساکس، در آلمان، بر ساحل رود الب، به فاصلۀ ۴۰کیلومتری شمال غربی درسدن. جمعیت آن ۴۲,۷۰۰ نفر است (۱۹۹۵). ریزا رودبندر است و صنایع تولید ابزار فنی، شیشه سازی، لاستیک سازی، و فرآوری مواد غذایی دارد.
wikijoo: ریزا
واژه نامه بختیاریکا
( ● ) ؛ بریز و بپاش؛ دست و دل باز
کلمات دیگر: