سردار فوج . یا سردار جماعت . یا رئیس مجلس .
سرکن
فرهنگ فارسی
لغت نامه دهخدا
سرکن. [ س َ ک ُ ] ( اِ مرکب ) سردار فوج. ( آنندراج ) ( غیاث ). || سردار جماعت. || رئیس مجلس. ( آنندراج ) :
ز چهر پرده برافکن که شمع مجلس را
زروی حسن بهر مجمعی تویی سرکن.
ز چهر پرده برافکن که شمع مجلس را
زروی حسن بهر مجمعی تویی سرکن.
خیالی ( از آنندراج ).
فرهنگ عمید
۱. سرکرده، سردار.
۲. شاخص در میان انجمن.
۲. شاخص در میان انجمن.
دانشنامه عمومی
سرکن، روستایی از توابع بخش مرکزی شهرستان کرمانشاه در استان کرمانشاه ایران است.
این روستا در دهستان بالادربند قرار دارد و براساس سرشماری مرکز آمار ایران در سال ۱۳۸۵، جمعیت آن ۷۴ نفر (۱۳خانوار) بوده است.
این روستا در دهستان بالادربند قرار دارد و براساس سرشماری مرکز آمار ایران در سال ۱۳۸۵، جمعیت آن ۷۴ نفر (۱۳خانوار) بوده است.
wiki: سرکن
واژه نامه بختیاریکا
( سر کَن ) یوزپلنگ
کلمات دیگر: