کلمه جو
صفحه اصلی

سقات

فرهنگ فارسی

سقاه جمع ساقی آب دهنده

لغت نامه دهخدا

سقات. [ س ُ ] ( ع اِ ) سقاة. ج ِ ساقی. آب دهنده : تخت را بسه پایه یکی خاص و دیگری خاتون او سیم جهت سقات و خوان سالاران. ( جهانگشای جوینی ).

سقاة. [ س ُ ] ( ع اِ ) ج ِ ساقی. آب دهنده. ( منتهی الارب )( آنندراج ) ( دهار ) : و خنیاگران و سقاة بترتیب ایستاده. ( جهانگشای جوینی ). رجوع به سقات شود.

سقات . [ س ُ ] (ع اِ) سقاة. ج ِ ساقی . آب دهنده : تخت را بسه پایه یکی خاص و دیگری خاتون او سیم جهت سقات و خوان سالاران . (جهانگشای جوینی ).


فرهنگ عمید

= ساقی

ساقی#NAME?


واژه نامه بختیاریکا

( سقات + ) سر


کلمات دیگر: