پوست پاره خرد از اسب که یکطرف آن از کبد بر آمده و بن آن به اعلای کبد مستقر است .
ریکه
فرهنگ فارسی
لغت نامه دهخدا
( ریکة ) ریکة. [ ی َ ک َ ] ( ع اِ ) پوست پاره خرد از اسب که یک طرف آن از کبد برآمده و بن آن به اعلای کبد مستقر است. یکی ریکتان. ( منتهی الارب ) ( از آنندراج ) ( ناظم الاطباء ).
ریکة. [ ی َ ک َ ] (ع اِ) پوست پاره ٔ خرد از اسب که یک طرف آن از کبد برآمده و بن آن به اعلای کبد مستقر است . یکی ریکتان . (منتهی الارب ) (از آنندراج ) (ناظم الاطباء).
دانشنامه عمومی
ریکه نام یک کتاب ادبی است که توسط آناتول فرانس، نویسندهٔ اهل فرانسه نوشته شده است. این کتاب یکی از آثار مشهور ادبی جهان است.
wiki: ریکه
پسر - اصطلاح شرق گیلان
واژه نامه بختیاریکا
( ریکه * ) آوای باد شکم
پیشنهاد کاربران
در گویش گیلکی به معنای پسر
ریکه ب گویش گیلکی ( لاهیجان ) ب معنی پسر هست
کلمات دیگر: