کلمه جو
صفحه اصلی

کلیدر

لغت نامه دهخدا


دانشنامه عمومی

نام یکی از روستاهای نیشابور.


کِلیدَر ( تلفظ راهنما·اطلاعات) بلندترین اثر محمود دولت آبادی است که در سه هزار صفحه و ده جلد به چاپ رسیده و روایت زندگی یک خانوادهٔ کرد ایرانی است که به سبزوار خراسان کوچانده شده اند. داستان کلیدر که متأثر از فضای ملتهب سیاسی ایران پس از جنگ جهانی دوم است بین سال های ۱۳۲۵ تا ۱۳۲۷ روی می دهد. کلیدر نام کوه و روستایی در شمال شرقی ایران است.
استوار اشکین به دنبال امنیه ها
اکبرآهنگر دوست ستار
افشار صاحب چاپ خانه
آتش
آقاجلیل پسر آلاجاقی
آقای آلاجاقی ارباب، آقای بزرگ
اصلان پسر بابقلی بندار
باباگلاب آسیابان
بابقلی دایی نادعلی، مباشر آلاجاقی، کدخدا
براتعلی سالار رزاق دروگر
بلخی
بلقیس مادر گل محمد
تلخ آبادی ارباب بیگ محمد
تمور پسر خان محمد
حاجی سلطانخرد بابای لیلی
جهن خان سرحدی قاچاقچی
چپاو چوپان بابقلی، شوهر لالا
چمنداری مأمور امنیه
حاج حسین چارگوشلی پدر نادعلی
حبیب لاشخور دوست شمل، عاشق رعنا
خان عمو برادر کلمیشی
خان محمد برادر گل محمد
خان نائب خواهرزاده بابقلی
خدیج دختر علی اکبر حاج پسند، نامزد اصلان
داور دایی قدیر و عباس جان
دایی کلاغ
دلاور نامزد مارال
رعنا دختر آتش، نامزد موسی
زاغعبدل
زاغی برادر خاله صنما
زیور زن گل محمد
سارا دختر افغان
ستار پینه دوز
سمن زن خان محمد
سیدآقا مأمور تلفن خانه
شمل پسر بزرگ مشدی یاخوت، قصاب
شیدا پسر بابقلی
شیرو خواهر گل محمد، زن ماه درویش
صبرخان شوهر ماهک
صمد حمامی
صمصام خان خان گل محمد
صنما صاحب شیره کش خانه
صوقی معشوقه نادعلی و مدیار
طغرل تفنگچی
عباس جان برادر قدیر
عبدالحمید قاتمه دروگر
عبدوس برادر بلقیس
علی اکبر دوست ستار، آهنگر
علی اکبر حاج پسند پسر خاله گل محمد
علی بلخی پهلوان
علی خاکی دهقان آلاجاقی
عمادخان آشنای کربلایی خداداد در عشق آباد
عمو مندلو پدر موسی غلامعلی
غضنفر هاشم آبادی
فربخش سرگرد، دوست آلاجاقی
فرهود
قاپوز پادو زندان
قباد
قربان بلوچ رفیق ماه درویش
قدیر پسر کربلایی خداداد، دوست نادعلی
کدخدا حسن زعفرانی
کلمیشی پدر گل محمد
گریلی مأمور امنیه، متعرض به زیور
گل اندام خاله گل محمد، مادر علی اکبر حاج پسند
گنگو چوپان نادعلی
گودرز قهرمان بلخی
لالا زن چپاو
لیلی دختر سلطانخرد خرسقی، نامزد نجف ارباب
مارال زن گل محمد، برادرزاده بلقیس
ماه سلطان مادر نادعلی
ماهک دختر خان عمو
محمدرضا گل خانم
مدیار دایی گل محمد
مرادعلی نوه بی بی
مرد مشکانی
مشدی یاخوت، مهاجر روس
موسی پسر عمو مندلو، پسرخوانده خدامراد، قالیباف بابقلی
نادعلی پسر حاج حسین چارگوشلی، خواهرزاده بابقلی، عاشق صوقی
نبات دختر غرشمال
نجف ارباب پسر حاج عبدالعلی سنگردی، نامزد لیلی دختر خرسفی
نرگس دختر گودرز
نورجهان زن بابقلی، مادر شیدا
کلیدر که «سرنوشت تراژیک رعیت های ایرانی و قبایل چادرنشین را در دوره ای که سیاست زور حاکم است به تصویر می کشد» بر اساس حوادث واقعی نگاشته شده و به شرح سختی ها و رنج هایی روا رفته بر خانوادهٔ کَلمیشی می پردازد.دولت آبادی از کلیدر یه عنوان یک آرزوی مهم یاد می کند و آن را «یک یادگاری برای مردم آیندهٔ ما» می نامد.کلیدر را می توان نقطهٔ اوج رشته آثار پیشین دولت آبادی به حساب آورد، که اغلب آنان داستان هایی کوتاه دربارهٔ مردم زجرکشیده و رنجور دهات خراسان است.
کِلیدَر نام کوهی مابین شهرهای سبزوار، نیشابور، و قوچان در خراسان است. دولت آبادی رمان کلیدر را بر اساس داستان واقعی گل محمد نوشته است. وقتی که سرانجام اربابان و حکومت با تیرباران گل محمد به ماجراجویی ها و یاغی گری های این قهرمان مردمی سبزوار پایان دادند، دولت آبادی پسربچه ای بود با پنج یا شش سال سن. دوران کودکی او آکنده بود از ذکر اشعار و داستان هایی که به مدح و مرثیه سرایی گل محمد می پرداختند. توصیفات بسیاری از روستاها و مکان ها در رمان کلیدر دقیق اند و بسیاری از شخصیت های رمان بر اساس اشخاص واقعی ساخته شده اند. اما نباید رمان کلیدر را زندگی نامهٔ واقعی گل محمد پنداشت؛ کلیدر پیش و بیش از آنکه یک زندگی نامه باشد یک رمان است و نویسنده هرگاه که مناسب دیده خیال را با واقعیت پیوند زده است. یکی از مهم ترین تغییرات داده شده، آوردن زمان داستان به چندین سال بعد است به نحوی که داستان در سال ۱۳۲۵ یعنی پس از پایان غائلهٔ آذربایجان آغاز می شود و در سال ۱۳۲۷ پس از تلاش نافرجام برای ترور محمدرضا پهلوی، آخرین شاه ایران، پایان می یابد. از آنجایی که دولت آبادی قصد داشته حزب توده را در ماجرای داستان دخیل کند، این چارچوب زمانی را مناسب تر دیده است.
دولت آبادی خود بومی همان منطقه ای است که ماجرای داستان در آن رخ می دهد. دوران کودکی او با دشواری و مشقت فراوانی سپری شده و انواع و اقسام کارهای طاقت فرسا از جمله کار بر روی زمین سخت کویر و پینه دوزی و کار حشم و . . . را تجربه کرده است. توصیفات او از رنج و فقر دهقانان آنچنان طبیعی و قانع کننده است که به آسانی می توان فهمید این توصیفات از تجربهٔ واقعی خود نویسنده نشئت گرفته است زیرا که با خیال پردازی نمی توان به چنین توصیفات واقع بینانه ای رسید.

دانشنامه آزاد فارسی

کَلیدَر
مشهورترین رمان محمود دولت آبادی، به شیوۀ راوی دانای کل (← راوی) در ۱۳۵۷ـ۱۳۶۳ش. دولت آبادی، در این رمان ۱۰جلدی ، به تأثیر از واقع گرایان قرن ۱۹ اروپایی، با نثری فخیم، که بهره گیری از گویش محلی مردم خراسان بر غنای آن افزوده است، حدود ۳هزار صفحه به مطالعۀ جامعی در شیوۀ زندگی، رسوم و باورهای ایلیاتی ها و روستائیان خراسان می پردازد، و موفق به ارائۀ تصویری زنده از زنان می شود. سپس با گستراندن دامنۀ اثر و وارد کردن شخصیت هایی چون ستّار، ماجرا را به شهر می کشاند و اوضاع سیاسی ـ اجتماعی، بند و بست های مقامات و ارباب ها و درگیری های حزبیِ سال های ۱۳۲۵ـ۱۳۲۷ش را توصیف می کند. دولت آبادی طرح رمان را بر تضادی بنا می کند که نخست بین قهرمان اثر، گل محمد، با طبیعت است؛ صحنه های مرگ احشام و درو گندم دیم، نشانگر این مرحله است. در مرحلۀ بعد، بین قهرمان با ارباب ها و حکومتِ حامی آنان تضاد درمی گیرد و گل محمد و یارانش یاغی می شوند. در مرحلۀ شکست یاغی، تضاد رمان به درگیریِ روحی قهرمان با خودش، و در حد «جدال وجدانی» یک انسان، ارتقا می یابد و رئالیسم روان شناختی دولت آبادی را به اوج می رساند.

نقل قول ها

کلیدر رمانی از محمود دولت آبادی است.
• «به اندازهٔ یک کوه، تنهایم!»، جلد اول و دوم، صفحهٔ ۵۹۸ -> کلیدر
• «ای دست بی صدا، ای دست تنها؛ تو هم که صدا نداری!»، جلد اول و دوم، صفحهٔ ۵۹۹ -> کلیدر
• «آدم، با هر بار کشتن، خود یک بار می میرد. یک بار، در خود می میرد.»، جلد اول و دوم، صفحهٔ ۶۱۷ -> کلیدر
• «آن ها فکر می کنند که فقط امام ها و معصوم ها بودند که به راه رضای خدا کار می کرده اند و دربارهٔ مردم نیت خیر داشته اند.»، جلد پنجم و ششم، صفحهٔ ۱۲۶۵ -> کلیدر
• «عشق به آدمی، چه بهانهٔ ناچیزی می طلبد.»، جلد پنجم و ششم، صفحهٔ ۱۲۷۰ -> کلیدر
• «آدمیزادیم دیگر، زن یک جور و مرد یک جور.»، جلد پنجم و ششم، صفحهٔ ۱۲۸۷ -> کلیدر
• «ما را مثل عقرب بار آورده اند؛ مثل عقرب! ما مردم صبح که سر از بالین ورمی داریم تا شب که سر مرگمان را می گذاریم، مدام همدیگر را می گزیم. بخیلیم؛ بخیل! خوشمان می آید که سر راه دیگران سنگ بیندازیم؛ خوشمان می آید که دیگران را خوار و فلج ببینیم. اگر دیگری یک لقمه نان داشته باشد که سق بزند، مثل این است که گوشت تن ما را می جود. تنگ نظریم، ما مردم. تنگ نظر و بخیل. بخیل و بدخواه. وقتی می بینیم دیگری سرِ گرسنه زمین می گذارد، انگار خیال ما راحت تر است. وقتی می بینیم کسی محتاج است، اگر هم به او کمک کنیم، باز هم مایهٔ خاطرجمعی ما است. انگار که از سر پا بودن همدیگر بیم داریم! نمی دانم؛ نمی دانم چرا این جوری بار آمده ایم، ما مردم!»، جلد پنجم و ششم، صفحهٔ ۱۵۴۱ -> کلیدر
• «فی الواقع که چقدر بی چشم و روست این آدمیزاد! مثل گرگ، آدم را پاره پاره می کند و فردایش راست راست در خیابان راه می رود. این چه جور گرگی است که تا روز پیش از غارت، حتی تا ساعتی پیش از غارت از بره هم رام تر می نماید.»• «ساعت ۴ بعد از نیمه شب است. آخرین قسمت جلد پنجم را نوشته ام و از این بابت احساس زندگی می کنم (البته دست نویس اول). اما همین خودش خیلی از نظر روند کار برایم مهم است. در واقع یک سنگ بزرگ دیگر را از سر راهم برداشته ام. فقظ اگر کسی (نویسنده ای) خودش دست به کار نوشتن یک داستان طولانی و بزرگ باشد می تواند به روشنی حس کند که به پایان رساندن یک مرحلهٔ دیگر از کار، چه موفقیت بزرگی به شما می رود. چون آدم احساس می کند به پایان وظیفهٔ مهمی که بر عهده گرفته بوده است دارد نزدیک می شود و امیدوار می شود که باقی ماندهٔ راه را نیز بتواند طی کند. به پایان رساندن ، آن طور که مطلوب و موردپسند خودم باشد، برای من یه آرزوی مهم است.. چون اطمینان دارم که رمان یک یادگاری برای مردم آیندهٔ ما خواهدبود؛ که در عین حال من هم دِینم را به مردمی که در میان شان پرورش یافته ام ـ با این کار تا حدی ادا کرده ام. هیچ چیز برای انسان مطلوب تر از این نیست که در سرانجام احساس کند که دِین خود را ادا کرده است.. آرزو می کنم به ادای این دِین بزرگ.»نون نوشتن، بخش ۱۴ -> کلیدر

پیشنهاد کاربران

کلیدر ( kolider ) تخفیف یافته گلی دره است. یعنی گل دره. گلی در

شاهکار بی بدیل ادبیات معاصر داستانی از استاد محمود خان دولت آبادی که برای نگارش ستر سترش عمر گران هزینه کرد

داستان کلیدر که نوشته شده درباره کلیدر سرولایت میباشد یا سنگ کلیدز سبزوار


کلمات دیگر: