کلمه جو
صفحه اصلی

علی صافی اصفهانی

دانشنامه عمومی

علی صافی اصفهانی (۱۳۳۷، نجف)، فرزند حسن صافی اصفهانی روحانی شیعه، از نقادان حوزه عرفان و فلسفه اسلامی است.
ایشان در سال ۱۳۳۷ در نجف اشرف به دنیا آمد. دوره ابتدایی و چند سالی از دبیرستان را در مدرسه علوی نجف گذراند و در سال 1350 به همراه پدر به وطن بازگشت.وی پس از اخذ دیپلم وارد حوزه علمیه می شود و پس از گذراندن مقدمات حوزوی در مدرسه علمیه ذوالفقار اصفهان در سال ۱۳۵۶ برای ادامه تحصیلات به قم مهاجرت کرده و تا سال ۱۳۸۱ در قم مشغول تحصیل بوده است و از طرف علما و مراجع تقلید قم دارای اجازات در امور حسبیّه می شود.
اصول فقه؛ نزد صالحی.
منظومه؛ نزد انصاری شیرازی.

نقل قول ها

علی صافی اصفهانی (۱۹۵۸) مجتهد شیعه ایرانی-عراقی.
• دربارهٔ نعمته صالحی: «این بار دستِ خیانتکار اهل تصوف به هم داستانی وهابیت وحشی و خونخوار از آستین زنی صوفی مسلک، جاهل مطلق، عنود، مستِ مقام و مکنت و تازه به دوران رسیده، بیرون آمد و در حریم آستان مقدس رضوی، اسلام راستین را نشانه گرفت... مسئلت داریم که دستِ نجس و پلید این زن صوفی بخت برگشته را و اربابان وهابیش را قطع نماید. جا دارد که اینگونه دانشگاه ها را که یهودِ امتِ پیغمبر (صوفیه) در آن لانه کرده اند بر سر این زن و سلسله های دیگر صوفیه ویران کرد. زن فلک زدهٔ دیوانه ای به ساحت مقدس بانوی بزرگواری جسارت نموده که هستی شیعه و دار و ندار شیعه از برکت نام مبارک او و یاد او و عنایات خاصهٔ اوست و این درد را به کدامین وجدان بیداری باید شکایت برد؟... این شمشیر بغض و عداوت از اقطاب گذشتهٔ این زنی فاسده یعنی مولوی و شمس به میراث گذاشته شده که یکی انکار عرفان صدیقهٔ کبری علیها السلام را نمود و دیگری فضائل این یگانهٔ روزگار را دزدید و به عایشه بخشید.»• «استعمار پیر انگلیس بی اعتنا به همه این مقدسات با کمال بی شرمی و گستاخی در تلاش است تا دست ایتام آل محمد را از قرآن و عترت کوتاه کند و بوسیله امثال مولوی و شمس تبریزی فساد را و بت پرستی را و شهوت رانی را و ناپاکی را و جهل و نادانی و خرافه پرستی را بنام عرفان جایگزین نماید و این پست ترین موجودات را (که فرمود انهم اخس طوائف الصوفیه) شریف ترین خلق خدا معرفی کند».• «امثال بایزید بسطامی مدعی الوهیت و مولوی سنی متعصب که ناموسش را در اختیار شمس قرار داد و غزالی... رجس نجس و خرقانی مشرک و ابوسعید زندیق و پیروان آنها و صدای اعتراض کسی بلند نشدن خیلی جای تأمل و تأسف دار».


کلمات دیگر: