کلمه جو
صفحه اصلی

کورالاین

دانشنامه عمومی

کورالاین نام رمانی در گونهٔ خیال پردازی اثر نیل گیمن است که در سال ۲۰۰۲ میلادی به چاپ رسیده است. او در سال ۲۰۰۳ جایزه هوگو و جایزه نبیولا و در سال ۲۰۰۲ میلادی جایزهٔ برام استوکر برای بهترین کار جهت خوانندگان نوجوان را بُرده است.
برخی این اثر را در آلیس در سرزمین عجایب مقایسه کرده اند.
کورالاین تنها فرزند پدر و مادری است که هر دو در خانه کار می کنند. خانوادهٔ کورالاین تازه به خانه ای جدید نقل مکان کرده اند. همسایه های آن ها دو زن بازیگر و پیرمردی نیمه دیوانه است که ارکستری از موش ها را آموزش می دهد. در خانهٔ آن ها دری وجود دارد که به دیوار باز می شود.
کورالاین روزها دور و بر خانه می گردد و به همسایه ها سر می زند. روزی کورالاین که در خانه تنهاست در رو به دیوار باز می کند و با راهرویی روبرو می شود. در انتهای راهرو خانه ای شبیه خانهٔ خودشا را می بیند و زنی و مردی شبیه پدر و مادر خودش، با چشم هایی از دکمه. آن ها از او پذیرایی می کنند و از او می خواهند پیش آن ها بماند.

نقل قول ها

کورالاین رمانی در گونهٔ خیال پردازی اثر نیل گیمن است که در سال ۲۰۰۲ میلادی به چاپ رسیده است.
• «کورالاین قلّک پولش را باز کرد و به سوپرمارکت رفت. دوتا بطری بزرگ، شربت آبلیمو خرید، یک کیک شکلات و یک بستهٔ جدید سیب و به خانه برگشت و آن ها را برای شام خورد. مسواک زد و به اتاق مطالعهٔ پدرش رفت. کامپیوترش را روشن کرد و یک داستان نوشت. داستان کورلاین. یک دختر بود به اسم سیب. او خیلی می رقصید. آن قدر رقصید و رقصید که پاهایش تبدیل به سوسیس شد. پایان.»• «کورالاین از پله های بیرون ساختمان بالا رفت تا به بالاترین آپارتمان برود، جایی که در دنیای خودش پیرمرد خل وضع زندگی می کرد. قبلاً یک بار با مادر واقعی اش به آنجا رفته بود؛ وقتی مادرش داشت برای خیریه کمک جمع می کرد. جلوی در ایستاده بودند تا پیرمرد خل وضع با آن سبیل کلفتش پاکتی را که مادر کورالاین به او داده بود، پیدا کند. خانه بوی غذاهای عجیب وغریب، توتون پیپ و بوی تند و پنیرمانند و عجیبی می داد که کورالاین نمی توانست تشخیص بدهد بوی چیست. اصلاً دوست نداشت جلوتر برود.»• کورالاین تندی گفت: «نه می خواستم قبل از ان بخواهم که دیگر بهم نگویید کارولین من کورالاین هستم.» پیرمرد طبقه بالایی گفت: «تو به این دلیل نمی توانی موش های سیرک را ببینی که آن ها هنوز آماده نیستند و تمرین هایشان تمام نشده. تازه آن ها حاضر نیستند آهنگی را که برایشان نوشته ام را اجرا کنند. همه آوازهایی که من برای موش ها نوشته ام دادار دودوری است اما موش های سفید من فقط بلدند آوازهای جینگیل پینگیلی بخوانند. به نظرم باید نوع پنیری را که بهشان می دهم را عوض کنم.»


کلمات دیگر: