عدی بن زید عبادی دبیر و مترجم عربی دربار خسرو پرویز بود. به طور تقریبی او در حدود سال ۵۵۰ میلادی متولد شده و در زمان پادشاهی خسرو انوشیروان (از سال ۵۳۱ تا ۵۷۸ میلادی) به عنوان مترجم به دربار ساسانی راه یافته و در پادشاهی هرمز چهارم (از ۵۷۸ تا ۵۹۰ میلادی) به این کار مشغول بوده است. وی در حدود ۵۸۰ میلادی نعمان سوم را در به دست آوردن حکومت حیره یاری کرد و سپس دختر او هند را به زنی گرفت و در زمان خسرو پرویز در حدود سال ۶۰۰ کشته شد. شهرت فراوان عدی بن زید، شاعر نصرانی دوران جاهلیت، تنها به سبب اشعاری که سروده است یا به او نسبت داده اند، نیست زیرا نقشی که او در مورد روابط ایران و عرب بازی کرده، آنچنان پر اهمیت است که باعث شد اندک اندک بیشتر حوادث زندگی او رنگی افسانه آمیز به خود گیرد.
آذرنوش، آذرتاش. یادنامهٔ آنکتیل دوپرون. تهران:نشریهٔ انجمن فرهنگ ایران باستان، سال یازدهم-شمارهٔ دوم اسفند ۱۳۵۱
طبری، محمد بن حریر. تاریخ طبری جلد دوِم. تهران: انتشارات اساطیر، ۱۳۶۲
نیای عدی، حماد (یا عمار یا حمار) نام داشت و از قبیلهٔ بزرگ تمیم بود. آنچه در زندگی این مرد با اهمیت خاصی مورد توجهٔ نویسندگان عرب قرار گرفته این است که گویند او نخستین کس بود که در خاندان خود کتابت آموخت و در آن مهارت یافت تا اینکه کاتب شهریار نعمان اکبر گردید. پدر عدی، زید، اهل حیره بود و سه پسر داشت که هر سه، در دربار ساسانی کار ترجمه می کردند.
منذر بن منذر پادشاه خاندان لخمی ده پسر داشت که از آنرو که همه نکو منظر بودند به آنان روشنان می گفتند. نعمان سوم یکی از پسران او بود و وی او را برای تربیت، نزد عدی بن زید عبادی سپرده بود. پس از مرگ منذر بن منذر، خسرو مردی می جست که او را پادشاه عربان کند و از عدی بن زید عبادی نظر خواست، وی گفت «ده پسر از منذر بجای مانده است و همه را به نزد خسرو خواند.» پس خود نعمان را یاری داده که مورد اعتماد خسرو واقع شود و به یاری عدی بن زید، نعمان پادشاه جدید خاندان لخمی شد. خسرو تاجی به او داد که شصت هزار درهم بها داشت و به مروارید و طلا آراسته بود.
دخالت عدی بن زید در انتخاب پادشاه خاندان لخمی دشمنی دوستداران برادر نعمان (اسود بن منذر)، را برانگیخت و چون نعمان به پادشاهی رسید، با دسیسه و دروغ کینهٔ عدی را به دل نعمان انداختند و همواره به نعمان می گفتند «عدی می گوید که شاه (یعنی نعمان) عامل اوست و این پادشاهی را او به نعمان داده است.» چندان گفتند تا نعمان کینهٔ او را به دل گرفت و او را به حیله از دربار خسرو فرا خوانده و به زندان انداخت. عدی دیر زمانی در زندان بماند. اشعار فراوانی که از آنجا به سوی نعمان می فرستاد اثر نمی بخشید. سرانجام توانست شعری از برای برادر خود ابی که در خدمت کسری بود، بفرستد. عدی بن زید از خسرو اجازهٔ مرخصی خواسته و به حیره آمده بود، چون غیبتش طولانی شد، خسرو کس بدنبال او به حیره فرستاد. نعمان سوم گمان برد که اگر عدی بن زید پیش خسرو برگردد، شکایت وی کند و خسرو به خشم آید و از ترس عدی بن زید عبادی را به قتل رساند و به فرستاده گفت که عدی به مرگ طبیعی مرده است.
آذرنوش، آذرتاش. یادنامهٔ آنکتیل دوپرون. تهران:نشریهٔ انجمن فرهنگ ایران باستان، سال یازدهم-شمارهٔ دوم اسفند ۱۳۵۱
طبری، محمد بن حریر. تاریخ طبری جلد دوِم. تهران: انتشارات اساطیر، ۱۳۶۲
نیای عدی، حماد (یا عمار یا حمار) نام داشت و از قبیلهٔ بزرگ تمیم بود. آنچه در زندگی این مرد با اهمیت خاصی مورد توجهٔ نویسندگان عرب قرار گرفته این است که گویند او نخستین کس بود که در خاندان خود کتابت آموخت و در آن مهارت یافت تا اینکه کاتب شهریار نعمان اکبر گردید. پدر عدی، زید، اهل حیره بود و سه پسر داشت که هر سه، در دربار ساسانی کار ترجمه می کردند.
منذر بن منذر پادشاه خاندان لخمی ده پسر داشت که از آنرو که همه نکو منظر بودند به آنان روشنان می گفتند. نعمان سوم یکی از پسران او بود و وی او را برای تربیت، نزد عدی بن زید عبادی سپرده بود. پس از مرگ منذر بن منذر، خسرو مردی می جست که او را پادشاه عربان کند و از عدی بن زید عبادی نظر خواست، وی گفت «ده پسر از منذر بجای مانده است و همه را به نزد خسرو خواند.» پس خود نعمان را یاری داده که مورد اعتماد خسرو واقع شود و به یاری عدی بن زید، نعمان پادشاه جدید خاندان لخمی شد. خسرو تاجی به او داد که شصت هزار درهم بها داشت و به مروارید و طلا آراسته بود.
دخالت عدی بن زید در انتخاب پادشاه خاندان لخمی دشمنی دوستداران برادر نعمان (اسود بن منذر)، را برانگیخت و چون نعمان به پادشاهی رسید، با دسیسه و دروغ کینهٔ عدی را به دل نعمان انداختند و همواره به نعمان می گفتند «عدی می گوید که شاه (یعنی نعمان) عامل اوست و این پادشاهی را او به نعمان داده است.» چندان گفتند تا نعمان کینهٔ او را به دل گرفت و او را به حیله از دربار خسرو فرا خوانده و به زندان انداخت. عدی دیر زمانی در زندان بماند. اشعار فراوانی که از آنجا به سوی نعمان می فرستاد اثر نمی بخشید. سرانجام توانست شعری از برای برادر خود ابی که در خدمت کسری بود، بفرستد. عدی بن زید از خسرو اجازهٔ مرخصی خواسته و به حیره آمده بود، چون غیبتش طولانی شد، خسرو کس بدنبال او به حیره فرستاد. نعمان سوم گمان برد که اگر عدی بن زید پیش خسرو برگردد، شکایت وی کند و خسرو به خشم آید و از ترس عدی بن زید عبادی را به قتل رساند و به فرستاده گفت که عدی به مرگ طبیعی مرده است.
wiki: عدی بن زید عبادی