کلمه جو
صفحه اصلی

کتاب خنده و فراموشی

دانشنامه عمومی

کتاب خنده و فراموشی (به چکی: Kniha smíchu a zapomnění) رمانی از میلان کوندرا نویسنده چک-فرانسوی است. این رمان مشتمل بر هفت راوی جداگانه است با داستان هایی که مضامین مشترکی دارند. کتاب به بررسی طبیعت فراموشی در تاریخ، سیاست و به طور کلی زندگی می پردازد. داستان عناصری از رئالیسم جادویی در خود دارند.
بخش اول: نامه های گمشده
بخش دوم: مادر
بخش سوم: فرشتگان
بخش چهارم: نامه های گمشده
بخش پنجم: لیتست
بخش ششم: فرشتگان
بخش هفتم: مرز

نقل قول ها

کتاب خنده و فراموشی (به چکی: Kniha smíchu a zapomnění) رمانی از میلان کوندرا رمان نویس چک - فرانسوی است. این رمان مشتمل بر هفت راوی جداگانه است با داستان هایی که مضامین مشترکی دارند.
• «زن ها در پی مردان خوش قیافه نیستند، دنبال مردهایی هستند که زنان زیبا دارند.»• «از دست دادن آنکه عاشقانه دوستش می داریم تحمل ناپذیرتر از هر چیز است.»• «به خواهرم گفتم بیا با هم بازی خنده بکنیم… و شروع به بازی کردیم اول تظاهر به خنده کردیم، خنده های زورکی خنده های خنده دار و خنده هایی چنان خنده دار که به خنده مان انداخت… آه خنده! خنده، شعف، شعف مطلق، خنده عمیق به معنای زندگی عمیق است.»• «زاد و ولد سریع جنون نوشتن در میان سیاستمدارن، راننده های تاکسی، زنان باردار، معشوقه ها، آدم کش ها، جنایتکاران، فاحشه ها، روسای پلیس، پزشکان و بیماران به من ثابت می کند که هر فردی، بدون استثنا در درون خود حامل استعداد بالقوه نویسندگی است و تمام نوع باشد کاملاً حق دارد که با فریاد، همه ما نویسنده ایم !، به خیابانها هجوم بیاورد. دلیلش این است که هر کسی در قبول این واقعیت که نامفهوم و نامرئی در دنیایی متفاوت ناپدید خواهد شد دچار تشویش می شود، و می خواهد پیش از اینکه زیادی دیر بشود خود را به دنیایی از واژه ها تبدیل کند.»• «زمان باج خود را می گیرد، تمام لذت و شادی ها درخشندگی و آب و تاب خود را بر اثر تکرار از دست می دهند.»• «گفت (بچه ها، شماها آینده را تشکیل می دهید) و امروز متوجه می شوم که منظور او همان نبود که می نمود. بچه ها از آن رو که روزی آدمهای بزرگسالی خواهند شد آینده را تشکیل نمی دهند. نه، دلیلش این است که نوع بشر بیش از پیش در مسیر طفولیت حرکت می کند و دوران کودکی پندار آینده است. او فریاد زد (بچه ها، هرگز به گذشته نگاه نکنید) و منظورش این بود که هرگز نباید بگذاریم که آینده زیر بار حافظه فرو بپاشد. بچه ها، به هر حال، گذشته ای ندارند. علت رمز و راز معصومیت جذاب لبخندهایشان فقط در همین است. تاریخ توالی تغییرهای بیدوام است. ارزشهای جاودانی بیرون از تاریخ جای دارد. آنها تغییر ناپذیرند و نیازی به حافظه ندارند. بچه ها زندگی اند، و زندگی (دیدن، شنیدن، خوردن، آشامیدن، شاشیدن، تخلیه کردن شکم، شکم، شیرجه زدن در آب و نظاره کردن فلک، خندیدن و گریستن است.»• «چیزهایی که ناگهان از معنای مفروض خود، از جایی که در نظم ظاهری امور به آنها اختصاص یافته محروم شوند، ما را به خنده می اندازند. به همین دلیل خنده أساسا به حوزهٔ شیطان تعلق دارد (چیزها با آنچه می کوشند بنمایند تفاوت دارند)، اما آرامش خیال سودمندی هم در آن هست (چیزها از آنچه می آید، راحت ترند، و در زیستن با آنها آزادی بیشتری داریم، سنگینی شان آزارمان نمی دهد)»• «زنی که روزی یک نامه چهار صفحه ای برای معشوقه اش می نویسد، جنون نوشتن ندارد، فقط زنی عاشق است. اما دوست من که نامه های عاشقانه اش را زیراکس می کند تا شاید روزی بتواند آنها را چاپ کند- دوست من، جنون نوشتن دارد. شوق نامه نویسی، خاطره نویسی یا نوشتن تاریخچه خانوادگی (برای خود یا برای خانواده بلافصلمان) جنون نوشتن نیست: شوق نوشتن کتاب (برای پیدا کردن خوانندگان ناشناس) جنون نوشتن است. به این معنی، راننده تاکسی و گوته در شور و برانگیختگی واحدی، با هم شریکن. آنچه گوته را از راننده تاکسی متمایز می کند نتیجهٔ ان شور و برانگیختگی است، نه خود آن.»• «جنون نوشتن (وسوسهٔ کتاب نوشتن) زمانی بیماری همه گیر می شود که جامعه آنقدر پیشرفت کند که بتواند سه شرط اساسی را فراهم بیاورد: یک؛ درجهٔ بالایی از رفاه عمومی که مردم را قادر سازد نیروی خود را صرف فعالیت های بیهوده بکند. دو؛ وضعیت پیشرفته ای در زمینهٔ پیدایی واحدهای کوچک اجتماعی به گونه ای که احساس فراگیر انزوا فردی را پدیدآورد. سه؛ فقدان شدید تغییرات مهم در زمینهٔ تحولات داخلی کشور.»• «در عصر جنون نوشتن، نوشتن کتاب تأثیر معکوسی دارد: هر کسی خودش را در نوشتن خود، و نیز در دیواری آینه ای محصور کرده که او را از شنیدن تمام صداهای بیرون محروم می کند.»


کلمات دیگر: