کلمه جو
صفحه اصلی

شیرین نشاط

دانشنامه عمومی

شیرین نشاط (زاده ۶ فروردین ۱۳۳۶ در قزوین)، هنرمند عکاس و فیلمساز ایرانی معاصر است. او برندهٔ تندیس شیر نقره ای جشنواره فیلم ونیز به عنوان بهترین کارگردان به خاطر فیلم زنان بدون مردان است. شیرین نشاط هم اکنون در نیویورک زندگی می کند.
خانه ی چشمان من، کیوریت دینا ناصر خدیو، مرکز هنری یارات، باکو ۱۳۹۳
شیرین نشاط در قزوین در خانواده ای تحصیل کرده و تا حدی مذهبی به دنیا آمد. پدر او دکتر نشاط از مردان صاحب نام شهر می باشد. سال ۱۳۵۳ برای ادامه تحصیل به آمریکا رفت و در دانشگاه کالیفرنیای برکلی به تحصیل هنر پرداخت. او در طول دهه ۸۰ میلادی مدیر شرکت نمایشگاه هنر و معماری نیویورک بود. در این دوره او با برگزاری نمایشگاه هایی مانند Werchitecture، عکس های ساختمان های آسیب دیده در سارایوو به تحلیل نقش جنسیت در تعیین فضاها (و برعکس) معناهای فضای فیزیکی پرداخت، موضوعی که به همهٔ فیلم های او راه یافت.
او در سال ۱۹۹۰ که برای نخستین بار به ایران بازگشت، تحت تأثیر تغییرات بنیادی در کشور تصمیم گرفت به ثبت دریافت هایش از این تغییرات، به ویژه دربارهٔ وضع زنان بپردازد. او رشته عکس های «زنان الله» را به این علت تهیه کرد. او در این عکس ها که خود در آن ها نقش آفرینی می کرد، با کنار گذاشتن کلیشه های رایج دربارهٔ زن مسلمان، به بررسی موضوع شهادت در اسلام پرداخت. در سال های بعد او سه چیدمان ویدئویی سیاه و سفید به نام های «عصیانگر» (۱۹۹۸)، «جذبه» (۱۹۹۹) و «اشتیاق» (۲۰۰۰) ساخت. این سه گانه به موضوع پویایی رابطهٔ زن و مرد در جوامع اسلامی می پردازد. او به گفتهٔ خودش در این فیلم ها با قرار دادن موضوع در بافتی جدید و درون بافتی فلسفی و شاعرانه، به واسازی آن می پردازد.
در سال ۲۰۰۱ فیلیپ گلاس آهنگساز آمریکایی از او خواست فیلمی بسازد که او برای آن آهنگ بسازد. شیرین نشاط تحت تأثیر مشاهده تصاویر تلویزیونی برخوردهای فلسطینی ها و سربازان اسرائیلی، فیلم رنگی یازده و نیم دقیقه ای «گذرگاه خمیده»، را ساخت که با موسیقی گلاس همراه شد. در همین سال او چیدمان سیاه و سفید ویدئویی دیوانه را دربارهٔ جدایی و شور، و نبض را دربارهٔ هویت های خصوصی و عمومی ساخت. از آثار دیگر او می توان از یک اثر تلفیقی بر مبنای مثنوی منطق الطیر عطار نام برد.

نقل قول ها

شیرین نشاط (۱۳۳۶ /۱۹۵۷)، هنرمند عکاس و فیلمساز ایرانی.
• «من آدمی هستم که از سال ۱۹۹۶ به بعد ایران نرفتم…»• «انگیزه من اصلاً این نیست که ایرانی ها را به دنیا نشان بدهم یا بگویم که حرف جدیدی دارم راجع به موقعیت زن ها… من چنین ادعایی ندارم.»• «من خودم را مسلمان حساب می کنم. من با دولت ایران همپا نیستم. ولی من اصولاً خودم را مسلمان حساب می کنم.»• «من به هیچ دولتی اعتماد ندارم. فقط فکر می کنم دولتی باید روی کار باشد که به انسان ها آزادی و دموکراسی بدهد. من هم مثل خیلی ها خیلی ایدئولوژیک نیستم. برایم همه ی این ها نسبتاً یکی است. برای من دین اسلام باید از دولت جدا شود. اصلاً نمی توانم قبول کنم که دولتی اجباراً چیزی را تحمیل کند.»• «باید قبول کنیم که هنرمندانی را تشویق کنیم که به تاریخ و سنت ایران علاقه دارند و وفادارند تا آن ها آبروی ایران را حفظ کنند. از نظر هنری و نه سیاسی.»• «ما ایرانی ها لازم داریم کاری کنیم در مورد این اسم بدی که ایران پس از انقلاب در کرده… باید همدیگر را تشویق کنیم. متاسفانه رسمی داریم که همدیگر را می کوبیم. به نظر من انتقاد کردن خیلی سالم است ولی سرکوب بی ربط همدیگر به نظرم بیجاست و سازنده نیست. باید متوجه باشیم که ما به حمایت همدیگر احتیاج داریم. با وجود این که آدم های متفاوتی خواهیم بود از نظر سیاسی و غیره ولی هر چه باشد همه ایرانی هستیم و تا جایی که می توانیم باید اسم و فرهنگ خود را حفظ کنیم و جلو برویم.»• «باید به شما یادآوری کنم که ما ایرانی ها در زندگی خود نمی توانیم مساله سیاست، دین و خشونت را از مسایل شخصی و روزمره خود جدا کنیم. من واقعاً دوست ندارم که زیاد نزدیک مسایل سیاسی و اجتماعی و یا مساله مذهب بشوم. کاشکی فقط می توانستم شعر بگویم و مسایل فلسفی و عرفانی را دنبال می کردم ولی متاسفانه همه چیزهایی که شما گفتید، مسایلی هستند که در زندگی ما وجود دارد. مساله اسلحه، مساله فشار سیاسی و مذهب. همه اینها چیزهایی هستند که من خودم شخصاً فکر می کنم هیچ هنرمند ایرانی نمی تواند به یک نحوی به آنها نزدیک نشود.»• «این درست است که به من به عنوان یک مسلمان سکولار نگاه می کنند. خیلی هم عالی است. برای اینکه من صد در صد کسی هستم که مسلمان هستم و اعتقاد دارم آن طور که به اسلام در غرب نگاه شده، اشتباه است. کسانی هستند که به اسلام اعتقاد دارند و سکولار هستند و این چیز خیلی خوبی است. من با این تعریفی که از من می شود مشکلی ندارم.»• «من قبل از هر چیز یک ایرانی هستم و به یک حالتی سنتی هستم. اسلام جزء فرهنگ من بوده، اسلام بخشی از کودکی من بوده است، من به کسی اجازه نمی دهم که آن را از من بدزد. این چیزی است که من به آن افتخار می کنم. آن طوری که بزرگ شده ام و خاطرات خوبی هم دارم. من نمی توانم طاقت بیاورم که یک دفعه چون که مسلمان هستم به من فحش بدهند یا این را یک چیز منفی بدانند.»• «آن چیزی که من خیلی دوست دارم، ایمان داشتن به چیزی است. من فکر می کنم که ایمان در زندگی خیلی به آدم کمک می کند. برای عده ای مذهب است، برای بعضی ها فلسفه؛ ولی ما آدم هایی هستیم گم شده و همیشه دنبال یک نوع اعتقاداتی هستیم که در سختی ها، در تلاشی که در زندگی می کنیم، به ما کمک کند.»• «آرزوی هر هنرمند ایرانی این است که اول از همه تماشاچیانش ایرانیان باشد. این را همین اول بگویم و یکی از دلایلی که من به سینما نزدیک تر شدم این بود که ایرانی ها به سینما نزدیک ترند تا با هنری که در گالری ها و موزه ها است.»• «آمریکایی ها وقتی نوبت خودشان می رسد، این قدر خودشان را پاک نگاه می کنند و نمی دانند که خودشان را هم باید محکوم حساب بکنند.»• «مردم باید آزاد باشند که انتخاب کنند که با زندگی خود چه کار می خواهند بکند٬ چه می خواهند بپوشند٬ چه مذهبی را باور داشته باشند٬ این چیزی نیست که دولت یا جامعه باید تحمیل کند.»• «ایرانیان داخل و خارج از کشور به شدت آسیب دیده اند، دچار تفرقه شده اند. به آنها اتحاد و دموکراسی را نشان بدهید. نشان بدهید که ما علی رغم طبقات اجتماعی و مذاهبی که داریم، خواه مسلمان، خواه مسیحی و خواه یهود، همه ایرانی هستیم. یک تصویر جدید از کشور ارائه بدهید که بتواند الگویی برای صلح و دموکراسی و عدالت باشد.»• «ما همه ایرانی ها به نحوی سیاسی هستیم.»• «بخشی از من همیشه دنبال یک زندگی پرتعادل و راحت و سنتی می گردد که هیچ وقت به آن نرسیدم.»• «در ایران هیچ چیز به قدرت زبان ادبیات نبوده است. من وقتی فروغ فرخزاد را می خوانم به نظرم خیلی تصویری است. هم شخصی است و هم اجتماعی، اما در هر صورت بصری است.»• «من خودم آدمی هستم که در زندگی ام زیاد مطالعه نکرده ام. نمی توانم ادعا کنم که خیلی علاقه زیادی به ادبیات دارم، اما علاقه زیادی به مسائل ایران داشتم و همیشه فکر می کردم در ادبیات ایران می توانید ببینید که ایرانی ها چقدر قشنگ توانسته اند حرف هایشان را بیان کنند.»• «این ادبیات ایران بوده که در دوره های مختلف روح و انسانیت را حفظ کرده و از طرفی بیان کننده وقایع سیاسی و اجتماعی هم بوده. برای همین دوست دارم که این دو وجه را با هم ترکیب کنم.»• «من الان سال ها است که ایران نرفته ام، نتوانسته ام یا نرفته ام، و خب این دوری باعث می شود که طرز فکر هنرمند هم عوض شود. باعث می شود که فکر کنی تا کی باید با این وابستگی ها زندگی کرد؟ من یک هنرمند بین المللی شده ام که از مراکش تا مصر و مکزیک و ترکیه کار کرده ام و خب یک زمانی آن نوستالژی ها اولیه کم رنگ می شوند. این مرز بین من و ایران و دیگر کشورها کم کم دارد از بین می رود. یکدفعه همان احساس نزدیکی را با مردم مصر و ام کلثوم می کنم که با مردم ایران؛ ایرانی که الان اگر خودم هم بروم آنجا یک غریبه خواهم بود»• «ام کلثوم به عنوان یک هنرمند زن مسلمان، در دوره خودش یک پدیده بوده و یک تابوهایی را شکسته که هنوز که هنوز است در هیچ مملکت اسلامی هیچ هنرمندی نتوانسته بشکند. برای من جالب است که بروم زیر پوست چنین هنرمندی که ببینم چطور توانست این تعادل را برقرار کند»• «اجازه بده از یک بِرَند موفق ایرانی خانم شیرین نشاط مثال بیاورم. یک بار به اتفاق ایشان برای یک برنامه افتتاحیه به موزه هنر مدرن نیویورک رفتیم که ایشان با یکی از عکس های فیلم «زنان بدون مردان» در آن نمایشگاه گروهی زنان هنرمند شرکت کرده بود. عکس درخشانی بود متعلق به همان صحنه ای که زن برهنه تنش را خراش می داد اما موزه از او خواسته بود تا یکی از زنان الله اش را جایگزین کند. حالا آیا موزه هنرهای مدرن نیویورک، کلاسیک شده بود یا آن اثر با سیمای بِرَند شدهٔ شیرین نشاط همخوانی نداشت یا موزه می خواست هوای مخاطب های مسلمانش را داشته باشد که انتظار ندارند از هنرمند مسلمان خاورمیانه ای چنین اثری ببینند. به نظرم هر سه این ها بود.» -> محمد شیروانی


کلمات دیگر: