کاظم رشتی
فرهنگ فارسی
لغت نامه دهخدا
و رجوع به روضات الجنات ص 26 و احسن الودیعه ج 2 ص 172 و مواضع متفرقه از الذریعه شود. آقای دکتر محمد معین در مقاله «هورقلیا» نویسد: سیدکاظم رشتی ( متوفی 1259 قمری ) . به تبع احسائی در رساله ملامهدی گوید: «اعلم ان الروح قد اتت من مکان عال و فضاء وسیع فسیح الی هذاالبدن المحبس الضیق المکدرالمشوب بانواع البلایا والمحن والکثافات... و قد یلحقها ملال و انضجار عن ذلک فتلتفت و تتوجه الی عالم المثل الشبحیه والصورالمقداریه ، عالم هورقلیا و جابرسا و جابلقا و تنطر الی احوال ذالک العالم...و عالم الروح الذی تذهب الیه حال النوم و بعدالموت هو عالم انمثال و مقام هورقلیا...». ( مجله دانشکده ادبیات شماره 3 سال اول فروردین ماه 1332 ص 88 ). سیدکاظم رشتی در رساله ملامهدی گوید: بدان که روح از مکانی عالی و فضایی وسیع و فسیح بدین بدن... آمده ، چنانکه شاعر گوید :
کاظم رشتی . [ ظِ م ِ رَ ] (اِخ ) (سید...) ابن قاسم حسینی گیلانی رشتی حائری از علمای اواسط قرن سیزدهم هجرت و از اکابر تلامذه ٔ شیخ احمد احسائی و بعد از وفات استاد مذکور خود نایب مناب او و در تمامی امور دینیه و مرجع و پیشوای سلسله ٔ شیخیه بوده و تألیفات بسیار دارد: 1- اثبات وجودالجن . 2- اسرارالحج . 3- اسرارالشهادة. 4- اسرارالعباده . 5-الاسم الاعظم و تحقیق مایتعلق به . 6- اصول الدین . 7- البهبهانیة. 8- تهذیب النفس و اخلاص العمل . 9- ترجمه ٔ کتاب حیات النفس استاد مذکور خود. 10- جوابات الاسئلة التوحیدیه . 11- جوابات الاسئلة الدهلویة. 12- جوابات الاسئلة الشفیعیة. 13- الحجةالبالغه فی ردالیهود والنصاری و سائرالملل الباطلیة. 14- دلیل المتحیرین و ارشاد المسترشدین . 15- شرح خطبه ٔ طتنجیة یا طنجیه و این خطبه در نهج البلاغه نیست . 16- شرح دعاءالسمات . 17- شرح قصیده ٔ لامیه ٔ عبدالباقی عمری در مدح حضرت موسی بن جعفر(ع ). 18- علم الاخلاق و السلوک . 19- اللوامعالحسینیه . 20- المحجةالدامغة. 21- مقامات العارفین و غیر اینها که در حدود صدو پنجاه کتاب و رسائل متفرقه بدو منسوب میباشد و اغلب آنها چاپ شده است و در احسن الودیعه گوید که سید رشتی دارای مؤلفات بسیاری است که احدی چیزی از آنها نفهمیده است گویا که با زبان هندی حرف میزند خصوصاً شرح خطبه و شرح قصیده ٔ او که مملو از لغزو معما بوده و خالی از عبارات فصیحه میباشد باری سید رشتی در سال 1259 هَ .ق . وفات یافته و جمله ٔ «غاب نور» ماده تاریخ اوست و سیدعلی محمد باب مقتول و حاج کریم خان کرمانی متوفی در 1288 هَ .ق . نیز از تلامذه وی بوده اند و یا آنکه حاج کریم خان به اظهار بعضی از اهل عصر از تلامذه ٔ خود شیخ احمد احسائی بوده و نزد سید رشتی تلمذ نکرده است . (از ریحانة الادب ج 2 ص 77).
و رجوع به روضات الجنات ص 26 و احسن الودیعه ج 2 ص 172 و مواضع متفرقه از الذریعه شود. آقای دکتر محمد معین در مقاله ٔ «هورقلیا» نویسد: سیدکاظم رشتی (متوفی 1259 قمری ) . به تبع احسائی در رساله ٔ ملامهدی گوید: «اعلم ان الروح قد اتت من مکان عال و فضاء وسیع فسیح الی هذاالبدن المحبس الضیق المکدرالمشوب بانواع البلایا والمحن والکثافات ... و قد یلحقها ملال و انضجار عن ذلک فتلتفت و تتوجه الی عالم المثل الشبحیه والصورالمقداریه ، عالم هورقلیا و جابرسا و جابلقا و تنطر الی احوال ذالک العالم ...و عالم الروح الذی تذهب الیه حال النوم و بعدالموت هو عالم انمثال و مقام هورقلیا...». (مجله ٔ دانشکده ٔ ادبیات شماره 3 سال اول فروردین ماه 1332 ص 88). سیدکاظم رشتی در رساله ٔ ملامهدی گوید: بدان که روح از مکانی عالی و فضایی وسیع و فسیح بدین بدن ... آمده ، چنانکه شاعر گوید :
هبطت الیک من المحل الارفع
ورقاء ذات تعزز و تمنع...
و روح در این بدن مشغول به تدبیر آن و تصرف در آن است بنحوهای مختلف معالجات از نضج اغذیه و طبخ آنها و گرفتن صافی و دفع کثیف و جریان آن در عروق و جز آن از علایق و عوایق بدنی ، و بدین سبب ملال و انضجاری بدو روی آرد، پس ملتفت و متوجه بعالم مثل شبحیه و صور مقداریه شود یعنی عالم هورقلیا و جابرسا و جابلقا و به احوال این عالم نظر افکند، وجه آن - که حرارت غریزی باشد- و باقی ماند در قلب به حال اجتماع و ساری در اقطار بدن ، بباطن ... و چون روح - پس از حصول ملال و انفجار از این بدن ... متوجه بعالم خویش گردد و در قلب به استراحت پردازد و نظر خویش از همه اقطار بدن بگسلد ووجه و شعاع آن که حرارت عزیزی باشد و آن رابطه ٔ حیات است - باقی ماند، پس اقطار بدن تاریک و سرد گردد وبپژمرد و از حرکت ادراک باز ایستد تا موانع بوسیله ٔتخفیف رطوبتها یا تحریک ، کم گردد و روح التفات یابد.پس اگر خدای بر شخص مرگ را، بدخول در آلات جسمانی و فساد آن - مقدر کرده باشد، روح به عالم خویش جذب گردد، و بخار بالطافت و صفوت خود بسوی او جذب شود، همچنین علقه ای که خون و حرارت غریزی باشد، سردی نام پذیرد و به تاریکی حقیقی گراید، و از این رو چون انسان بمیرد از این بخاری که در قلب است اثری نماند و اگر مرگ برو مقدر نشده باشد، بهنگام تحریک خون اصفر بخارات بوسیله ٔ مددهایی که بدو از صحت آلات و عضلات میرسد، جذب کند، و همچنین بخار روح قدیم را جذب نماید... پس مرگ ، وفات کبری است ، و آن رجوع اصلی روح و اعراض آن است از این بدن به ذات آن و نظر و وجه آن و خواب وفات صغری است و آن رجوع التفاتی روح و اعراض آن است بنظر وی و ابقاء وجه او و تعطیل آلات و عضلات و قوی و حرکات نفسانی و جسدانی ، و مراد از قول خدای «اﷲ یتوفی الانفس حین موتها و التی لم تمت فی منامها فیمسک الّتی قضی علیهاالموت و یرسل الاخری الی اجل مسمی » آن است . از آنچه گفتیم حقیقت خواب و علت و سبب آن آشکار گردید و تفصیل این موضوع بدرازا کشد و عالم روح که روان در حال خواب و پس از موت بدان گراید عالم مثال و مقام هورقلیاست ... (ایضاً همان مجله صص 93-94). و رجوع به رساله ٔ بهائیگری نوشته ٔسیداحمد کسروی چ 2 صص 19-22 شود.
دانشنامه اسلامی
فقیه و ادیب. در رشت متولد شد و در کربلا مسکن گزید. نزد علمای عصر خویش درس خواند و از شاگردان برجسته و از نزدیکان شیخ احمد احسائی بود و تا او به مجلس حاضر نمی شد، شیخ درس را شروع نمی کرد.
وی پس از استادش نایب او و پیشوای فرقه ی شیخیه شد و در ترویج مرام احسائی سعی بسیار کرد. سید کلمات شیخ را در مجلس درس بیان و آنها را تایید و کلمات مخالفان را رد می کرد.
او از شیخ احمد احسائی و سید عبداللَّه شبر و ملا علی رشتی و شیخ موسی نجفی اجازه ی روایت داشته است. میرزا ابراهیم شیرازی و میرزا حسن بن امان اللَّه دهلوی عظیم آبادی در نزد سید کاظم رشتی درس خوانده اند.
از آثار وی: «رسائل الرشتی» یا «الرسائل و جوابات المسائل»؛ شرح «قصیده لامیه ی» عبدالباقی عمری، در مدح حضرت موسی بن جعفر علیه السلام؛ «شرح قصیده البائیه»؛ «اسرار الشهاده»؛ «اسرار الحج»؛ «اسرار العباده»؛ «الحجه البالغه» در رد ملل باطله؛ «دلیل المتحرین و ارشاد المسترشدین»؛ «المحجه الدامغه»؛ «اللوامع الحسینیه»؛ «مقامات العارفین».