یکی از مساجد نبی است
مدران
فرهنگ فارسی
لغت نامه دهخدا
مدران. [ م ِ ] ( ع ص ) چرک آلوده. ( منتهی الارب ): ثوب مدران ؛ جامه آلوده به چرک و چرکین. ( ناظم الاطباء ) ( از متن اللغة ) . ج ، مدارین. || ظبی مدران ؛ آهوی درین خوار. ( منتهی الارب ). آهوئی که درین یعنی خرده علفهای خشکیده ٔپراکنده خورد. ( از متن اللغة ) ( از ناظم الاطباء ). || مرد چرکین و کثیرالدرن. ( از متن اللغة ).
مدران. [ م ِ ] ( اِخ ) جایگاهی است در طریق تبوک از مدینه و موسوم است به ثنیة مدران. ( از معجم البلدان ). یکی از مساجد نبی است. ( منتهی الارب ). رجوع به ثنیة مدران شود.
مدران. [ م ِ ] ( اِخ ) جایگاهی است در طریق تبوک از مدینه و موسوم است به ثنیة مدران. ( از معجم البلدان ). یکی از مساجد نبی است. ( منتهی الارب ). رجوع به ثنیة مدران شود.
مدران . [ م ِ ] (اِخ ) جایگاهی است در طریق تبوک از مدینه و موسوم است به ثنیة مدران . (از معجم البلدان ). یکی از مساجد نبی است . (منتهی الارب ). رجوع به ثنیة مدران شود.
مدران . [ م ِ ] (ع ص ) چرک آلوده . (منتهی الارب ): ثوب مدران ؛ جامه ٔ آلوده به چرک و چرکین . (ناظم الاطباء) (از متن اللغة) . ج ، مدارین . || ظبی مدران ؛ آهوی درین خوار. (منتهی الارب ). آهوئی که درین یعنی خرده علفهای خشکیده ٔپراکنده خورد. (از متن اللغة) (از ناظم الاطباء). || مرد چرکین و کثیرالدرن . (از متن اللغة).
کلمات دیگر: