کهن بودن . کهنه بودن .
خان. زمستانی . یا خرس را گویند . خرس را گویند و آن جانوری است معروف .
خان. زمستانی . یا خرس را گویند . خرس را گویند و آن جانوری است معروف .
کهنی . [ ک ِ ] (اِ) خانه ٔ زمستانی .(فرهنگ رشیدی ) (فرهنگ جهانگیری ) (از برهان ) (از آنندراج ). || خرس . (فرهنگ جهانگیری ). خرس را گویند، و آن جانوری است معروف . (برهان ) (آنندراج ).
کهنی . [ ک ُ هََ / هَُ ] (حامص ) دیرینگی . عتاقت . (از یادداشت به خط مرحوم دهخدا). کهن بودن . کهنه بودن . (فرهنگ فارسی معین ). رجوع به کهن و کهنه شود.